» حضرت یونس(ع)
یونس در دین اسلام
ذوالنون (به معنی صاحب نهنگ) یا صاحب الحوت (به معنی صاحب ماهی) یکی از پیامبران بنی اسرائیل است که نام وی ۴ بار در قرآن نیز آمدهاست. و آن را نام اسلامی برای یونس دانستهاند.
داستان اسلامی مربوط به یونس اینگونهاست:
در شهر نینوا و در اوج بتپرستی، یونس آن قوم را به یکتاپرستی تشویق کرد؛ ولی اکثر مردم نینوا ادعای پیغمبری و رسالت وی را نپذیرفتند. صبر یونس لبریز شد، عرصه بر او تنگ آمد و چون از بحث خود نتیجهای نگرفت، از آنان ناامید گشت و با خشم و ناراحتی دست از آنان شست و شهر و قوم خود را رها کرد، زیرا هر چه مردم را دعوت کرد، آنان ایمان نیاوردند و حجت و برهان او را نپذیرفتند و در آن تفکر و تأمل نکردند. بدین ترتیب یونس فکر کرد که مسئولیت او به پایان رسیدهاست و آنچه انجام داده کفایت میکند، در صورتی که اگر یونس بر دعوت خود پافشاری و اصرار میکرد و با صبر بیشتر آن را پی گیری میکرد شاید در میان مردم نینوا افرادی پیدا میشدند که به او ایمان آورند و دعوت او را لبیک گویند و دل به حقیقت بسپارند، از کرده خود پشیمان گشته و توبه کنند، ولی یونس تاب نیاورد و به استقبال قضاء و نزول کیفر الهی از شهر خارج شد.
هنوز یونس از نینوا دور نشده بود که مردم اعلام خطر عذاب و پیش درآمد هلاکت خود را دیدند. هوای اطرافشان تیره و تار شد، رنگ رخسار آنها دگرگون گشت و اضطراب آنان را فرا گرفت و بیم و هراس بر آنها مستولی شد. در این حال دریافتند دعوت یونس حق و هشدارش صحیح بودهاست و باید به خدای یونس پناه ببرند و به او ایمان آورند و از گذشته و گناهان خویش توبه کردند. توبه آنها نیز مورد قبول خداوند قرار گرفت.
اما یونس نینوا را ترک کرده و آن سرزمین را رها نموده بود و به راه خود ادامه داد تا به دریا رسید، آنجا عدهای را دید که قصد عبور از دریا را داشتند، لذا از آنان اجازه خواست که با آنان همسفر گردد و بر کشتی ایشان سوار شود.
کشتی هنوز خیلی از ساحل دور نشده بود و از خشکی فاصله زیادی نگرفته بود که دریا طوفانی شد و امواجی سهمگین کشتی را متلاطم ساخت. در این حال راهی جز سبک کردن کشتی به نظرشان نمیرسید. مسافرین با یکدیگر مشورت کردند که چه کنند، سپس به توافق رسیدند که قرعه بیندازند و به نام هر کس افتاد او را به دریا بیفکنند. پس قرعه انداختند و به نام یونس در آمد، ولی به خاطر احترام و ارزشی که برای او قائل بودند، حاضر نشدند او را به دریا اندازند؛ پس بار دیگر قرعه را تجدید کردند، باز هم به نام یونس در آمد، اما این بار هم دریغ کردند که او را به دریا افکنند و برای سومین بار قرعه انداختند و این بار نیز قرعه به نام یونس در آمد. یونس چون دید سه بار قرعه به نامش در آمد، دریافت که در این پیشامد سرّی نهفتهاست و خدا در این حادثه تدبیر و حکمتی دارد. سپس به اشتباه خود پی برد و دریافت که قبل از این که اجازه هجرت و ترک شهر و مردمش را داشته باشد و پیش از صدور امر الهی، قوم و دیار خود را ترک کردهاست. به همین جهت خود را در میان دریا انداخت و جان خویش را تسلیم امواج خروشان دریا کرد و در اعماق دریا و در آغوش متلاطم امواج و ظلمت دریا فرو رفت.
در این هنگام خدا ماهی بزرگی را فرستاد که یونس را ببلعد و او را در شکم خود مخفی سازد ولی به او آسیبی نرساند، زیرا او پیغمبر خداست که دچار عجله و ترک اولایی شده و از تعجیل خود نادم و پشیمان است. سپس ماهی را وحی کرد یونس امانتی است در شکم تو و هر گاه خدا دستور داد باید او را سالم تحویل دهی. یونس سه روز و سه شب در شکم ماهی ماند. او از شکم ماهی نزد خدای خود دعا نمود. خدا دعای یونس را به اجابت رساند و به ماهی فرمان داد که میهمان خود را در ساحل دریا بگذارد و ماهی یونس را کنار ساحل انداخت. رحمت خدا او را دریافت و بوته کدویی بالای سرش رویید، یونس از میوه آن خورد و در سایه اش آرمید تا نیروی خود را بازیافت.
سپس خدا به او وحی کرد که به شهر خود باز گرد و به جمع بستگان و طایفه خود بپیوند، زیرا آنها ایمان آوردهاند، بتها را کنار گذاشته و اکنون در جستجوی تو و منتظر بازگشت تو هستند. یونس نیز به شهر خود بازگشت و با تعجب دید آنهایی که به هنگام هجرت یونس به پرستش بتها کمر بسته بودند، اکنون زبانشان به ذکر خدا باز شدهاست و خدای یکتا را سپاس و ستایش میکنند.
گفته میشود آرامگاه حضرت یونس در شهر زنوز در آذربایجان شرقی میباشد و نام شهر زنوز از نام یونس گرفته شده است، که یونوس تبدیل شده به یونوز یا زنوز.
عهد جدید و عهد قدیم
در عهد جدید در انجیل متی و در لوقا به داستان یونس اشاره شدهاست. زندگانی یونس نبی خدادر کتاب یونس نبی در عهد قدیم آمدهاست.
کتاب یونس جزو کتب پیامبران کوچک، که تعداد آنها دوازده نفرند، میباشد. این کتاب نسبتاً کوچک شامل چهار باب میباشد؛ که هم در کتاب یهودیها آمده و هم مسیحیان به عنوان کتابی درعهد عتیق به آن معتقدند. در این میان قابل توجه است که، این کتاب ماننددیگر کتب شامل مجموع سخنان انبیاء نیست بلکه شرح فرستادن یونس به نینوا در آن آماده است.
باب اول
کتاب یونس بدین گونه آغاز میشود که: یونس از خداوند دستور مییابد که به نینوا برود و ندا کند که شرارت ایشان به حضور خداوند برآمده است. یونس به راه میفتاد اما نه به سمت نینوا (عراق کنونی) بلکه به سمت یافا (یافو)، جائی که او بر کشتی به مقصد ترشیش (ترتسوس در اسپانیا کنونی) سوار میشود. در واقع، او از اسرائیل به سمت عکس جهت دستور داده شده، فرار میکند. خداوند کشتی را دچار طوفان شدیدی میکند، بطوری که نزدیک است کشتی شکسته شود. در این جریان یونس که مسوول این حادثه است، در خواب است. بر ملوانان و مسافران نیز معلوم میشود که او مسئول است و راه حل را از او میپرسند که پاسخ میدهد: مرا برداشته به دریا بیندازید که دریا برای شما ساکن خواهد شد زیرا میدانم که ... (آیه ۱۲) مردمان سعی میکنند که با تلاش کشتی را نجات دهند اما موفق نمیشوند. ناچار یونس را در دریا میاندازند و دریا دفعتاًّ آرام میشود. مردمان در کشتی، از خداوند ترسان شده و برای او قربانی میکنند. اما یونس توسط ماهی بزرگی بلعیده میشود و سه روز و سه شب در شکم ماهی میماند.
باب دوم
در این باب یونس به درگاه خداوند زاری و تضرع میکند. پس خداوند ماهی را امر فرمود و یونس را بر خشکی قی کرد.
باب سوم
خداوند دستور خود را تکرار میکند. اما این بار یونس به نینوا میرود و در آنجا نبوت میکند: "بعد از چهل روز نینوا سرنگون خواهد شد."(آیه ۴)این نبوت سبب توبه و بازگشت مردم نینوا میشود تا جائی که پادشاه نینوا هم پلاس پوشیده و بر خاکستر توبه مینشیند. مردم نینوا اعلام توبه میکنند و همه روز میگیرند و حتی بهایم و گاوها چیزی نمیخورند و نمینوشند. آنان به لطف خدا امیدوارند، پس خدا بازگشته آنها را از شرارت و ظلمشان میپذیرد.
باب چهارم
اما یونس از بخشش خداوند و فیضش بر مردم نینوا عصبانی میشود. "و نزد خدا دعا نموده گفت: ا ای خداوند، آیا این سخن من نبود، حینی که در ولایت خود بودم؛ و از این سبب به فرار کردن به ترشیش مبادرت نمودم، زیرا میدانستم که تو خدای کریم و رحیم و دیر غضب و کثیر الاحسان هستی و از بلا پشیمان میشوی؟ پس حال، ای خداوند، جانم را از من بگیر زیرا که مردن از زنده ماندن برای من بهتر است."(آیات ۲٬۳)
ویُونُس از شهر بیرون رفته، بطرف شرقی شهر نشست و آنجا سایبانی برای خود ساخته زیر سایه اش نشست تا ببیند بر شهر چه واقع خواهد شد؛ و خدا کدویی رویانید و آن را بالای یُونُس نمّو داد تا بر سر وی سایه افکنده، او را از حزنش آسایش دهد و یُونُس از کدو بینهایت شادمان شد. امّا در فردای آن روز خدا کرْمی را فرمان داد تا کدو را زد و خشک کند؛ و چون آفتاب برآمد خدا باد شرقی گرم وزانید و آفتاب بر سر یُونُس تابید به حدّی که بیتاب شده، برای خود مسالت نمود که بمیرد و گفت: «مردن از زنده ماندن برای من بهتر است.» خدا به یُونُس جواب داد: «آیا صواب است که به جهت کدو غضبناک شوی؟» او گفت: «صواب است که تا به مرگ غضبناک شوم.»
خداوند گفت: «دل تو برای کدو بسوخت که برای آن زحمت نکشیدی و آن را نمّو ندادی که در یک شب بوجود آمد و در یک شب ضایع گردید؛ و آیا دل من به جهت نینوا شهر بزرگ نسوزد که در آن بیشتر از صد و بیست هزار کس میباشند که در میان راست و چپ تشخیص نمیتوانند داد و نیز بهایم بسیار۱
مقبره
آرامگاه احتمالی یونس در شهر موصل عراق در مسجدی به نام مسجد یونس نبی قرار داشت؛ که در ژوئیهٔ ۲۰۱۴ توسط داعش منفجر و بطور کامل ویران شد.
نویسنده=یونس حسن
» تاریخ انتشار : 1394/03/24 » بازدیدها : (0) » نظرات : (0)
|