بسم الله الرحمن الرحیم نامه امام علی (ع) به مالک اشتر (عهدنامه مالک)
وقتی حضرت امیرالمومنین علی (ع) ، مالک اشتر نخعی از یاران خود را به امارت مصر منصوب نمود، به او فرمانی در قالب یک نامه نوشت. این نامه بی تردید از مهمترین اسناد سیاسی حقوق اسلامی و خصوصا شعبه شیعی آن است.
نام مبارک امام پنجم محمد و لقب آن حضرت باقر یا باقرالعلوم است ، دلیل اعطای این لقب به امام پنجم این است که ایشان دریاى دانش را شکافت و اسرار علوم را آشکارا ساخت . القاب دیگرى مانند شاکر ، صابر و هادى نیز براى آن حضرت ذکر کردهاند که هریک بیانگر صفتى از صفات آن امام بزرگوار بوده است .
تولد حضرت باقر ( ع ) در روز جمعه سوم ماه صفر سال 57 هجرى در مدینه اتفاق افتاد . در واقعه جانگداز کربلا همراه پدر و در کنار جدش حضرت سیدالشهداء ، کودکى بود که به چهارمین بهار زندگیش نزدیک مىشد .
دوران امامت امام محمد باقر ( ع ) از سال 95 هجرى که سال درگذشت امام زین العابدین ( ع ) است آغاز شد و تا سال 114 ه . یعنى 19 سال و چند ماه ادامه داشته است . در دوره امامت امام محمد باقر (ع) و فرزندش امام جعفر صادق ( ع ) مسائلى مانند انقراض امویان ، بر سر کار آمدن عباسیان ، وقوع مشاجرات سیاسى ، ظهور سرداران و مدعیانى مانند ابوسلمه خلال و ابومسلم خراسانى و دیگران مطرح است ، ترجمه کتابهاى فلسفى و مجادلات کلامى در این دوره پیش مىآید و عده اى از مشایخ صوفیه ، زاهدان و قلندران وابسته به دستگاه خلافت ظهور کرده ، فعال می شوند .
قاضی ها و متکلمانى به دلخواه مقامات رسمى و صاحب قدرتان پدید مىآیند و فقه و قضاء ، عقاید ، کلام و اخلاق را ( بر طبق مصالح مراکز قدرت خلافت) شرح و تفسیر مى کنند . در زمانی که پس از واقعه عاشورا و حماسه کربلا ، افکار بسیارى از حق طلبان به حقانیت آل على ( ع ) متوجه شده ، پرده از چهره زشت ستمکاران اموى و دین به دنیا فروشان، برگرفته بود ، این عده تلاش می کردند افکار و عقاید را به انحراف کشانده و احادیث نبوى را در بوته فراموشى قرار مىدادند . برخى نیز احادیثى به نفع دستگاه حاکم جعل کرده و یا آنها را به سود ستمکاران غاصب خلافت دگرگون مى کردند.
این موارد عواملى بسیار خطرناک بود که باید حافظان و نگهبانان دین در برابر آنها می ایستادند . به همین دلیل امام محمد باقر ( ع ) و پس از وى امام جعفر صادق (ع) از موقعیت مساعد روزگار سیاسى ، براى نشر تعلیمات اصیل اسلامى و معارف حقه بهره گرفته ، دانشگاه تشیع و علوم اسلامى را پایه ریزى کردند . زیرا این امامان بزرگوار و بعد شاگردانشان، وارثان و نگهبانان حقیقى تعلیمات پیامبر(ص) ، ناموس و قانون عدالت بودند و مى بایست به تربیت شاگردانى عالم و عامل و یارانى شایسته و فداکار پرداخته ، فقه آل محمد ( ص ) را جمع ، تدوین و تدریس می کردند .
به همین جهت محضر امام باقر ( ع ) ، مرکز علماء ، دانشمندان ، راویان حدیث ، خطیبان و شاعران بنام بود . در مکتب تربیتى امام باقر ( ع ) علم و فضیلت به مردم آموخته مىشد . ابوجعفر امام محمد باقر (ع) متولى صدقات حضرت رسول ( ص ) و امیرالمؤمنین ( ع ) ، پدر و جد خود بود و این صدقات را بر بنى هاشم و مساکین و نیازمندان تقسیم کرده و اداره آنها را از جهت مالى به عهده داشت . امام باقر (ع) داراى خصائل ستوده و مؤدب به آداب اسلامى بود . سیرت و صورتش ستوده بود . پیوسته لباس تمیز و نو مىپوشید و در کمال وقار و شکوه حرکت می کرد . از آن حضرت مىپرسیدند : جدت لباس کهنه و کم ارزش مىپوشید ، تو چرا لباس فاخر بر تن مىکنى ؟ پاسخ مىداد: مقتضاى تقواى جدم و فرماندارى آن روز ، که محرومان و فقرا و تهیدستان زیاد بودند ، چنان بود . من اگر آن لباس را بپوشم در این انقلاب افکار نمىتوانم تعظیم شعائر دین کنم .
امام پنجم ( ع ) بسیار گشاده رو و با مؤمنان و دوستان خوش برخورد بود . با همه اصحاب مصافحه مىکرد و دیگران را نیز بدین کار تشویق مىفرمود . در ضمن سخنانش مىفرمود : مصافحه کردن کدورتهاى درونى را از بین مىبرد و گناهان دو طرف ( همچون برگ درختان در فصل خزان) مى ریزد. امام باقر ( ع ) در صدقات ، بخشش و آداب اسلامى مانند دستگیرى از نیازمندان ، تشییع پیکر مؤمنین ، عیادت از بیماران ، رعایت ادب ، آداب و سنن دینى ، بسیار دقیق بود .
مىخواست سنتهاى جدش رسول الله ( ص ) را عملا در بین مردم زنده کند و مکارم اخلاقى را به مردم تعلیم نماید. در روزهاى گرم براى رسیدگى به مزارع و نخلستانها بیرون مىرفت و با کارگران و کشاورزان بیل مىزد و زمین را براى کشت آماده مىساخت . آنچه از محصول کشاورزى ( که با عرق جبین و کد یمین) به دست مىآورد در راه خدا انفاق مىفرمود. بامداد که براى اداى نماز به مسجد جدش رسول الله ( ص ) مىرفت ، پس از گزاردن فریضه ، مردم گرداگردش جمع مىشدند و از انوار دانش و فضیلت او بهرهمند مىشدند.
مدت بیست سال معاویه در شام و کارگزارانش در مرزهاى دیگر اسلامى در واژگون جلوه دادن حقایق اسلامى ( با زور و زر و تزویر و اجیر کردن عالمان خود فروخته) کوشش بسیار کردند . ناچار حضرت سجاد ( ع ) و فرزند ارجمندش امام محمد باقر ( ع ) پس از واقعه جانگداز کربلا و ستمهاى بىسابقه آل ابوسفیان ، که مردم به حقانیت اهل بیت عصمت ( ع ) توجه کردند ، در اصلاح عقاید مردم به ویژه در مسئله امامت و رهبرى ، که تنها شایسته امام معصوم است ، سعى بلیغ کردند و معارف حقه اسلامى را ( در جهات مختلف ) به مردم تعلیم دادند " تا کار نشر فقه و احکام اسلام" به جایى رسید که فرزند گرامى آن امام ، حضرت امام جعفر صادق(ع) دانشگاهى با چهار هزار شاگرد پایه گذارى کرد و احادیث و تعلیمات اسلامى را در اکناف و اطراف جهان آن روز اسلام انتشار داد . امام سجاد (ع) با زبان دعا و مناجات ، یادآورى از مظالم اموى و امر به معروف و نهى از منکر و امام باقر ( ع ) با تشکیل حلقههاى درس ، زمینه این امر مهم را فراهم نمود و مسائل لازم دینى را براى مردم روشن فرمود.
رسول اکرم اسلام ( ص ) در پرتو چشم واقع بین و با روشن بینى وحى الهى وظایفى را که فرزندان و اهل بیت گرامىاش در آینده انجام خواهند داد و نقشى را که در شناخت و شناساندن معارف حقه به عهده خواهند داشت ، ضمن احادیثى که از آن حضرت روایت شده ، تعیین فرموده است . چنان که در حدیثی آمده است : روزى جابر بن عبدالله انصارى که در آخر عمر دو چشم جهان بینش تاریک شده بود به محضر حضرت سجاد ( ع ) شرفیاب شد . صداى کودکى را شنید ، پرسید کیستى ؟ گفت من محمد بن على بن الحسینم ، جابر گفت : نزدیک بیا ، سپس دست او را گرفت و بوسید و عرض کرد : روزى خدمت جدت رسول خدا ( ص ) بودم . فرمود : شاید زنده بمانى و محمد بن على بن الحسین که یکى از اولاد من است را ملاقات کنى . سلام من را به او برسان و بگو : خدا به تو نور حکمت دهد . علم و دین را نشر بده . امام پنجم هم به امر جدش قیام کرد و در تمام مدت عمر به نشر علم و معارف دینى و تعلیم حقایق قرآنى و احادیث نبوى ( ص ) پرداخت.
این جابر بن عبدالله انصارى همان کسى است که در نخستین سال بعد از شهادت حضرت امام حسین ( ع ) به همراهى عطیه که مانند جابر از بزرگان و عالمان با تقوا و از مفسران بود ، در اربعین حسینى به کربلا آمد و غسل کرد ، و در حالى که عطیه دستش را گرفته بود در کنار قبر مطهر حضرت سیدالشهداء آمد و زیارت آن سرور شهیدان را انجام داد .
امام باقر علیه السلام منبع انوار حکمت و معدن احکام الهى بود . نام نامى آن حضرت با دهها و صدها حدیث و روایت و کلمات قصار و اندرزهایى همراه است ، که به ویژه در 19 سال امامت براى ارشاد مستعدان و دانش اندوزان و شاگردان شایسته خود بیان فرموده است . بنا به روایاتى که نقل شده است ، در هیچ مکتب و محضرى دانشمندان خاضع تر و خاشع تر از محضر محمد بن على ( ع ) نبودهاند.
در زمان امیرالمؤمنین على ( ع ) ، گویا مسلمانان هنوز قدم از تنگناى حیات مادى بیرون ننهاده و از زلال دانش علوى جامى ننوشیده بودند ، و در کنار دریاى بیکران وجود على ( ع ) تشنه لب بودند و جز عده اى معدود، قدر چونان گوهرى را نمىدانستند . بىجهت نبود که مولاى متقیان بارها مىفرمود : پیش از آنکه من را از دست بدهید از من بپرسید . و بارها مى فرمود : من به راههاى آسمان از راههاى زمین آشناترم . ولى کو آن گوهرشناسى که قدر گوهر وجود على را بداند ؟ اما به تدریج ، به ویژه در زمان امام محمد باقر (ع) مردم کم کم لذت علوم اهل بیت و معارف اسلامى را درک مىکردند و مانند تشنه لبى که سالها از لذات آب گوارا محروم مانده و یا قدر آن را ندانسته باشد ، زلال گواراى دانش امام باقر ( ع ) را دریافتند و تسلیم مقام علمى امام ( ع ) شدند ، به قول یکى از مورخان : " مسلمانان در این هنگام از میدان جنگ و لشکر کشى متوجه فتح دروازههاى علم و فرهنگ شدند " .
امام باقر ( ع ) نیز چون زمینه قیام بالسیف ( قیام مسلحانه) در آن زمان ( به علت خفقان فراوان و کمبود حماسه آفرینان) فراهم نبود ، از این رو ، نشر معارف اسلام و فعالیت علمى مبارزه عقیدتى و معنوى با سازمان حکومت اموى را ، از این طریق مناسب تر مىدید و چون حقوق اسلام هنوز یک دوره کامل و مفصل تدریس نشده بود ، به فعالیتهاى ثمر بخش علمى در این زمینه پرداخت .
اما بدین خاطر که نفس شخصیت امام و سیر تعلیمات او( در ابعاد و مرزهاى مختلف) بر ضرر حکومت بود ، مورد اذیت و ایذاء دستگاه قرار مىگرفت . در عین حال امام هیچ گاه از اهمیت تکلیفى شورش ( علیه دستگاه ) غافل نبود ، و از راه دیگرى نیز آن را دامن مىزد و آن راه ، تجلیل و تأیید برادر شورشىاش زید بن على بن الحسین بود.
روایاتى در دست است که وضع امام محمد باقر ( ع ) که خود در روزگارش مرزبان بزرگ فکرى و فرهنگى بوده و نقش مهمى در نشر اخلاق و فلسفه اصیل اسلامى و جهان بینى خاص قرآن ، و تنظیم مبانى فقهى و تربیت شاگردانى " مانند امام شافعى " و تدوین مکتب داشته ، موضع انقلابى برادرش " زید " را نیز تأیید مىکرده است چنانکه نقل شده امام محمد باقر(ع ) مىفرمود : خداوندا پشت من را به زید محکم کن.
مىدانیم که زید برادر امام محمد باقر (ع ) که تحت تأثیر تعلیمات ائمه(ع) براى اقامه عدل و دین قیام کرد . سرانجام علیه هشام به عبدالملک اموى ، در سال ( 120 یا 122 ) زمان امامت امام جعفر صادق ( ع ) خروج کرد و دستگاه جبار ، ناجوانمردانه او را به قتل رساند . بدن مقدس زید را سالها بر دار کردند و سپس سوزاندند . چنانکه تاریخ مىنویسد : گرچه نهضت زید نیز به نتیجه اى نینجامید و قیامهاى دیگرى نیز که در این دوره به وجود آمد ، از جهت ظاهرى به نتایجى نرسید ، ولى این قیامها و اقدامها در تاریخ تشیع موجب تحرک و بیدارى و بروز فرهنگ شهادت علیه دستگاه جور به شمار آمده و خون پاک شیعه را در جوشش و غلیان نگهداشته و خط شهادت را تا زمان ما در تاریخ شیعه ادامه داده است .
امام باقر ( ع ) و امام صادق ( ع ) گرچه به ظاهر به این قیامها دست نیازیدند ، که زمینه را مساعد نمىدیدند ، ولى در هر فرصت و موقعیت به تصحیح نظر جامعه درباره حکومت و تعلیم و نشر اصول اسلام و روشن کردن افکار ، که نوعى دیگر از مبارزه است دست زدند . چه در این دوره ، حکومت اموى رو به زوال بود و فتنه عباسیان دامنگیر آنان شده بود ، از این رو بهترین فرصت براى نشر افکار زنده و تربیت شاگردان و آزادگان و ترسیم خط درست حکومت ، پیش آمده بود و در حقیقت مبارزه سیاسى به شکل پایهریزى و تدوین اصول مکتب ( که امرى بسیار ضرورى بود ) پیش آمد.
اما چنان که اشاره شد ، دستگاه خلافت آنجا که پاى مصالح حکومتى پیش مىآمد و احساس مىکردند امام ( ع ) نقاب از چهره ظالمانه دستگاه برمىگیرد و خط صحیح را در شناخت " امام معصوم ( ع ) " و امامت که دنباله خط " رسالت " و بالاخره "حکومت الله " است تعلیم مىدهد ، تکان مىخوردند و دست به ایذاء و آزار و شکنجه امام ( ع ) مىزدند و گاه به زجر و حبس و تبعید ... .
براى شناخت این امر ، به واقعه ای اشاره می شود : "در یکى از سالها که هشام بن عبدالملک ، خلیفه اموى ، به حج مىآید ، جعفر بن محمد ، امام صادق ، در خدمت پدر خود ، امام محمد باقر ، نیز به حج مىرفتند . روزى در مکه ، حضرت صادق ، در مجمع عمومى سخنرانى مىکند و در آن سخنرانى تأکید بر سر مسئله پیشوایى و امامت و این که پیشوایان بر حق و خلیفههاى خدا در زمین ایشانند نه دیگران ، و این که سعادت اجتماعى و رستگارى در پیروى از ایشان است و بیعت با ایشان و ... نه دیگران . این سخنان که در بحبوحه قدرت هشام گفته مىشود ، آن هم در مکه در موسم حج ، طنینى بزرگ مىیابد و به گوش هشام مىرسد. هشام در مکه جرأت نمىکند و به مصلحت خود نمىبیند که متعرض آنان شود . اما چون به دمشق مىرسد ، مأمور به مدینه مىفرستد و از فرماندار مدینه مىخواهد که امام باقر ( ع ) و فرزندش را به دمشق روانه کرد ، و چنین مىشود .
حضرت صادق (ع ) مىفرماید : چون وارد دمشق شدیم ، روز چهارم ما را به مجلس خود طلبید . هنگامى که به مجلس او درآمدیم ، هشام بر تخت پادشاهى خویش نشسته و لشکر و سپاهیان خود را در سلاح کامل غرق ساخته بود ، و در دو صف در برابر خود نگاه داشته بود . نیز دستور داده بود تا آماج خانهاى ( جاهایى که در نشانه براى تیراندازى مىگذارند ) در برابر او نصب کرده بودند ، و بزرگان اطرافیان او مشغول مسابقه تیراندازى بودند . هنگامى که وارد حیاط قصر او شدیم ، پدرم در پیش مىرفت و من از عقب او مىرفتم ، چون نزدیک رسیدیم ، به پدرم گفته : " شما هم همراه اینان تیر بیندازید " پدرم گفت : " من پیر شدهام. اکنون این کار از من ساخته نیست اگر من را معاف دارى بهتر است " . هشام قسم یاد کرد : " به حق خداوندى که ما را به دین خود و پیغمبر خود گرامى داشت ، تو را معاف نمىدارم " . آنگاه به یکى از بزرگان بنى امیه امر کرد که تیر و کمان خود را به او ( یعنى امام باقر - ع ) بده تا او نیز در مسابقه شرکت کند. پدرم کمان و تیری از من گرفت و در زه گذاشت و به قوت بکشید و بر میان نشانه زد . سپس تیر دیگری گرفت و بر فاق تیر اول زد ... تا آن که نه تیر پیاپى افکند . هشام از دیدن این چگونگى خشمگین گشت و گفت : نیک تیر انداختى اى ابوجعفر ، تو ماهرترین عرب و عجمى در تیراندازى . چرا مىگفتى من بر این کار قادر نیستم ؟ ... بگو : این تیراندازى را چه کسى به تو یاد داده است " . پدرم فرمود : " مىدانى که در میان اهل مدینه ، این فن شایع است . من در جوانى چندى تمرین این کار کردهام. سپس امام صادق ( ع ) اشاره مىفرماید که : هشام از مجموع ماجرا غضبناک گشت و عازم قتل پدرم شد .
در همان محفل هشام بر سر مقام رهبرى و خلافت اسلامى با امام باقر ( ع) سخن مىگوید . امام باقر درباره رهبرى رهبران بر حق و چگونگى اداره اجتماع اسلامى و این که رهبر یک اجتماع اسلامى باید چگونه باشد ، سخن مىگوید . اینها همه هشام را ، که فاقد آن صفات بوده است و غاصب آن مقام ، بیش از پیش ناراحت مىکند . بعضى نوشتهاند که : امام باقر را در دمشق به زندان افکند . و چون به او خبر مىدهند که زندانیان دمشق مرید و معتقد به امام ( ع ) شدهاند ، امام را رها مىکند و به شتاب روانه مدینه مىنماید . پیکى سریع ، پیش از حرکت امام از دمشق ، مىفرستد تا در آبادیها و شهرهاى سر راه همه جا علیه آنان ( امام باقر و امام صادق ع ) تبلیغ کنند تا بدین گونه ، مردم با آنان تماس نگیرند و تحت تأثیر گفتار و رفتارشان واقع نشوند . با این وصف، امام ( ع ) در این سفر ، از تماس با مردم ( حتى مسیحیان) و روشن کردن آنان غفلت نمىورزد.
جالب توجه و قابل دقت و یادگیرى است که امام محمد باقر ( ع ) وصیت مىکند به فرزندش امام جعفر صادق(ع ) که مقدارى از مال او را وقف کند ، تا پس از مرگش ، تا ده سال در ایام حج و در منى محل اجتماع حاجیها براى سنگ انداختن به شیطان( رمى جمرات ) و قربانى کردن براى او محفل عزا اقامه کنند.
توجه به موضوع و تعیین مکان ، اهمیت بسیار دارد . به گفته صاحب الغدیرزنده یاد علامه امینى این وصیت براى آن است که اجتماع بزرگ اسلامى ، در آن مکان مقدس با پیشواى حق و رهبر دین آشنا شود و راه ارشاد در پیش گیرد ، و از دیگران ببرد و به این پیشوایان بپیوندد ، این نهایت حرص بر هدایت مردم است و نجات دادن آنها از چنگال ستم و گمراهى .
شهادت امام محمد باقر
حضرت امام محمد باقر(ع ) 19 سال و ده ماه پس از شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام زین العابدین ( ع ) زندگى کرد و در تمام این مدت به انجام وظایف خطیر امامت ، نشر و تبلیغ فرهنگ اسلامى ، تعلیم شاگردان ، رهبرى اصحاب و مردم ، اجرا کردن سنتهاى جد بزرگوارش در میان خلق ، متوجه کردن دستگاه غاصب حکومت به خط صحیح رهبرى و راه نمودن به مردم در جهت شناخت رهبر واقعى و امام معصوم ، که تنها خلیفه راستین خدا و رسول ( ص) در زمین است ، پرداخت و لحظه اى از این وظیفه غفلت نفرمود .
سرانجام در هفتم ذیحجه سال 114 هجرى در سن 57 سالگى در مدینه به وسیله هشام مسموم شد و چشم از جهان فروبست . پیکر مقدسش را در قبرستان بقیع ( کنار پدر بزرگوارش ) به خاک سپردند .
منبع:خبر گزاري مهر
» تاریخ انتشار : 1394/01/28 » بازدیدها : (0) » نظرات : (0)
بسم الله الرحمن الرحیم دیوار برلین یا دیوار برلن نام دیواری به طول ۱۵۵ کیلومتر و به ارتفاع 3/6 متر بود که پس از خاتمهٔ جنگ جهانی دوم و شکست حزب نازی (حزب حاکم بر آلمان) تأسیس شد. این دیوار در سالهای ۱۹۶۱ تا ۱۹۸۹ بهمدت ۲۸ سال شهر برلین را به دو منطقهٔ شرقی و غربی تقسیم کردهبود.[۱] این دیوار اصلیترین نماد جنگ سرد بود که به پردهٔ آهنین مشهور شد.
شما با خواندن این مطلب با زندگی کریستف کلمب آشنا میشویدکریستُف کُلُمب (کریستوبال کُلُن) (به اسپانیایی: Cristóbal Colón) ۱۴۵۱ - ۲۰ مه ۱۵۰۶) سوداگر و دریانورد اهل جنُوا در ایتالیا بود که بر حسب اتفاق قاره آمریکا را کشف کرد.