» حضرت نوح
مقدمه حضرت نوح علیه السلام نخستین پیامبر بعد از حضرت شیث و ادریس است . او به کار نجاری اشتغال داشت و در چهل سالگی از سوی خداوند به رسالت مبعوث گردید. وی مسن ترین انبیا و یکی از پیامبران اولوالعزم است و قرآن کریم او را «ناصحِ امین» ، «عبدشَکُور» و «عبد غَفّار»معرفی می کند.
حضرت نوح علیه السلام ، پیوسته قومش را به عبادت و پرستش خدای یکتا دعوت می نمود و از پرستش بتها نهی می کرد و از عذاب روز بزرگ (قیامت و طوفان) برحذرشان می داشت. اَشراف خود کامه، که دارای روح شیطانی بودند،ضلالت و گمراهی خود را به نوح نسبت دادند؛ولی آن حضرت با ادب و متانت می فرمود:«من وگمراهی؟من فرستاده ای از جانب پروردگار جهانیانم که پیامهای الهی را به شما ابلاغ می کنم.» اما قوم حضرت نوح اعتراض می کردند که او فردی معمولی و عادی است و می گفتند:
«خدا باید فرشته ای را به پیامبری بفرستد.» آنها با تکبرو خود برتربینی او را دروغ زن و دیوانه می خواندند و پیروان او را یک مشت اراذل و اوباش بر می شمردند .
نوح علیه السلام پس از سالها تلاش برای هدایت مردم ، دستوریافت تا کشتی بسازد.او در شهر کوفه به ساختن کشتی بزرگی پرداخت،و خداوند به او وحی فرمود که نشانه عذاب و توفان ، جوشیدن آب از تنور است : حَتَّی إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِیهَا مِنْ کُلِّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ وَأَهْلَکَ إِلاّ مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلاّ قَلِیلٌ (سوره هود/40) ؛ تا وقتی که فرمان در رسید و تنور فوران کرد .
بعضی از مفسرین و مورخین ، آیة فوق را به فوران آب از تنور خانه نوح تفسیر کرده اند و گفته اند، این همان تنوری بوده که حضرت حوا آن را برای پختن نان ساخته و تا زمان نوح باقی بوده است(1). عده ای دیگر از مفسرین ، تنور را کنایه از «سطح زمین» بیان کرده اند؛ یعنی زمین فوران کرد(2). از امام علی علیه السلام روایت شده که تنور به معنای فجر است؛ یعنی نور فجر به عنوان علامت توفان ، ظاهر شد .
احتمالاً توفان با فوران یا نزول سه آب آغاز شد :
1. فوران آب گرم و جوشان از آب فشانهای زمین: وَفَارَالتَّنَّورُ…
2. بارش باران سیل آسا از آسمان: فَفَتَحْنَا أَبْوَابَ السَّمَاءِ بِمَاءٍ مُنْهَمِرٍ(سوره قمر/)3.
فوران آب از چشمه های زمین : وَفَجَّرْنَا الارْضَ عُیُونًا فَالْتَقَی الْمَاءُ عَلَی أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ(سوره قمر/12).
نمونه چنین فورانی ، آب فشانها و چشمه های آب گرمی است که در فواصل معین ، آب از آن با شدت به خارج فوران می کند .این چشمه ها در سراسر جهان دیده می شوند . به عنوان نمونه آب فشان معروف پارک ملی یلواستون در ایالت وایومینگ آمریکا است که در هر ساعت یک بار فوران می کند .
در هر حال ، آب بسیاری که برای توفانی مقدر بود، به هم برآمد : فَالْتَقَی الْمَاءُ عَلَی أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ (سوره قمر/12) به این ترتیب همه کره زمین را آب فراگرفت.
لنگرگاه کشتی نوح کجا است؟
در یکی از آیات قرآن آمده است : وَقِیلَ یَا أَرْضُ ابْلَعِی مَائَکِ وَیَا سَمَاءُ أَقْلِعِی وَغِیضَ الْمَاءُ وَقُضِیَ الَامْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَی الْجُودِیِّ(سوره هود/ 44)؛ و گفته شد : ای زمین ! فرو خور آب خویش ، و ای آسمان ! بایست و مبار بیش از این، و(آن گاه ) آب کاسته شد و عذاب به پایان رسید و کشتی برکوه جودی قرار گرفت.
جودی ، به هرکوه و زمین سخت اطلاق می شود . در بعضی از تفاسیر ، به کوهی در موصل (یکی از شهرهای عراق) اطلاق شده که به ارمنستان منتهی می شود و به آرارات موسوم است.(3). تورات ، محل فرود کشتی نوح را کوههای آرارات ذکر کرده است(4) که «ماسیس» نام دارد و در اَرمنستان واقع شده است .
از شهرهای عمده ای که در دامنة کوه آرارات قرار دارد، نخجوان است .عده ای نام این شهر را با ماجرای سفینة نوح مرتبط دانسته اند؛ زیرا در زبان ارامنه «نَخ» به معنای کشتی و «جوان» به معنای جایگیر است .آنها معتقدند که حضرت نوح علیه السلام بعد از توفان در این شهر جای گرفت و به قولی دیگر ، نوح نبی علیه السلام در این شهر مدفون است و قبر همسرش نیز در مرند بر سر راه تبریز است.
داستان حضرت نوح(ع) حضرت نوع يكي از پيامبران عظيم الشان الهي است كه نام مباركش 43 بار در قرآن مجيد آمده است ونيز سوره اي به نام ايشان مي باشد.وي اولين پيامبر اولوالعزم است كه داراي شريعت وكتاب مستقل بوده ونيز اولين پيامبر بعد از ادريس مي باشد.شغلش نجاري ومردي بلند قامت وتنومند بوده وصورتي گندم گون داشته است.مركز بعثت ودعوتش در شامات وفلسطين وعراق بوده است.ايشان 2500 سال عمر كرد ومدت پيامبريش 950 سال بود و200 سال به دور از مردم به ساختن كشتي پرداخت ونيز 500 سال بعد از طوفان زندگي كرد.
در اواخر عمر جبرئيل بر او نازل شد وبه او اعلام كرد كه مدت نبوت وعمرت به سر آمده وبايد اسم اكبر وعلم نبوت را به پسرت سام واگذار نمائي وآن حضرت چنين كرد وپس از وصاياي خود دعوت حق را لبيك گفت .قبر او در نجف ودر بالاسر حضرت علي(ع) مي باشد.
رسالت حضرت نوح(ع) نوح در850 سالگي به پيامبري مبعوث شد.مردم عصرش غرق در بت پرستي،خرافات وفساد بودند وآنقدردرعقايد خود لجوج بودند كه حاضر بودند بميرند اما دست ازعقايدشان بر ندارند.آنها دست فرزندان خود را گرفته وبه نزد نوح مي بردند وبه آنها مي گفتند كه در صورت زنده ماندن پس از ما هرگز از اين ديوانه پيروي نكنيد.حضرت نوح آنها را نصيحت مي كرد تا دست از بت پرستي وفساد بردارند اما آنها به ايشان توجهي نمي كردند وپيامبري او را انكار مي كردند واو را دروغگو مي خواندند.نوح در پاسخ آنها مي گفت: اگر من دليل روشني از پروردگارم داشته باشم آيا باز هم انكارم مي كنيد؟اي قوم؛من براي اين دعوت از شما اجر وپاداش نمي خواهم واجرم با خداست.نوح با دلسوزي آنها را نصيحت مي كرد وبه چشم فرزند خود به آنها نگاه مي كرد اما آنها بر عناد وكينه خود افزودند وگفتند با ما زيادي جر وبحث مي كني .اگر راست مي گوئي عذابي بر ما نازل كن.
نوح از رفتار آنها به ستوه آمد واز خداوند ياري طلبيد وشكايت قومش را به خدا كرد ؛چون در طول اين مدت جز اندكي به او ايمان نياوردند واو را به ديوانگي متهم مي نمودند ومانع تبليغ او مي شدند .گاهي آنقدر او را مي زدند كه بيهوش روي زمين مي افتاد و وقتي به هوش مي آمد غسل مي كرد وكار خود را دوباره شروع مي كرد.او تمام تلاش خود را براي هدايت قومش گرفت اما چون كارش را بي نتيجه ديد آنها را نفرين كرد وبه خداوند عرضه كرد:هيچ يك از كافران را باقي نگذار ،زيرا بندگانت را گمراه ساخته وجز فرزندان بدكار وكافر ازآنها به وجود نخواهد آمد.ساختن كشتي نجات وسرانجام قوم تلخش
خداوند دعوت نوح را اجابت كرد واراده كرد قبل از نابودي قومش او وهمراها نش را نجات دهد.براي همين دستور ساختن كشتي را صادر نمود.اما قوم نوح از اينكه نوح آنها را رها كرده وبه نجاري روآورده بود تعجب كرده واو را مسخره مي كردند.اما نوح در جوابشان گفت كه به زودي به عذاب الهي گرفتار خواهيد شد وآن وقت ما شما را مسخره خواهيم كرد.پس از اتمام كار ساختن كشتي خداوند به او دستور داد به زبان سرياني از همه حيوانات دعوت به عمل آورد .نوح اينكار را كرد واز هر نوع جانوري يك جفت وارد كشتي كرد تا نسل آنان از بين نرود.همچنين او به دستور خداوند كليه اعضاي خانواده خود ونزديكان ومومنين را به جز همسر وپسرش كنعان كه از كافران بودند وارد كشتي نمود.
سرگذشت دردناك فرزند نوح
نوح به سراغ پسر خود آمد واز او خواست كه ايمان آورده وبر كشتي سوار شود ولي او دعوت پدر را نپذيرفت و بر كفر خود اصرار نمود وبه پدر گفت :من براي نجات خود به بلنديها خواهم رفت .نصايح نوح در فرزندش اثر نكرد و تلاشش براي نجات او بي نتيجه ماند ودر نتيجه امواج خروشان او را به كام خود برد.
نوح با ديدن اين منظره فرياد زد پروردگارا پسرم از خاندان من است ووعده تو در مورد نجات خاندانم حق است.اما خداوند در پاسخ گفت: او از اهل تو نيست وعمل ناصالحي است.پس آنچه را كه از آن آگاه نيستي از من نخواه.
بدين ترتيب آب بالا آمد وكشتي به حركت در آمد.آب از زمين جوشيدن گرفت و با آب آسمان پيوند خورد وهمه كافران را به كام خود فرو برد ونابود كرد.پس از هلاكت تمامي كافران به دستور خداوند زمين آبها را در خود فرو برد وكشتي بر كوه جودي پهلو گرفت.طبق برخي روايات كشتي در سرزمين موصل فرود آمد ونوح وهمراهان كه حدود 80 نفر بودند در كنار كوه جودي خانه هايي ساخته وبه زندگي خود ادامه دادند.بعدا نسل بشر نيز از همين 80 نفر ونيز سه تن از فرزندان نوح به نام سام-حام ويافث ادامه يافت.
پرستش بتها پرستش بتها در بين قوم نوح رايج بود . و آنان در گمراهى و كفر بهسر مىبردند .پس خداوند نوح (ع) را به سوى قومش فرستاد، تا آنان را به سوى خدا دعوت كند. او چنين كرد و در ميان آنان «نهصد و پنجاه سال درنگ كرد.» [4] وليكن اين مدت طولانى نتيجه بخش نبود . تنها عده كمى از آنان به رسالت او ايمان آوردند ، و اكثريت قوم بر پرستش بتها باقىماندند؛ بتهايى كه مشهورترين آنها «ود ، سواع، يغوث، يعوق، ويسرا » بودهاند. نوح (ع) تمام تلاش خودرا به كاربست تا قوم خود را به راه راست بازگرداند. اما پندهاى وى تنها بر كفر و سركشى آنان افزود. سركشى آنان تا به اين حد رسيد كه پدر به فرزند خود توصيه مىكرد تا هنگامىكه زنده است از نوح (ع) پيروى نكند . دلايل روگردانى قوم نوح ع نوح (ع) قومش را برحذر كرد كه اگر به خداى يكتا ايمان نياورند عذابى بر آنان فرود خواهد آمد . نوح (ع) به سبب بيم از اين كه اگر قومش به خدا مشرك شوند در هلاكت مىافتند ، راههاى سعادت و نيكبختى را براى آنان بيان كرد . اما قوم وى به جاى اين كه به پندهاى او گوشبدهند و از او اطاعت كنند تا خدا وند آنان را شامل آمرزش و امداد خود گرداند، دچار غرور و گمراهى گشتند .
آنان نبوت او را انكار نمودند و وى را آزار دادند، و به او تهمت دروغ بستند. زيرا او را انسانى از قوم خود مىديدند كه مانند آنها مىخورد و مىآشاميد . قوم نوح سپس او را گمراهشمردند و نيز گفتند كه تنها فرومايگان قوم- يعنى فقرا و مساكين و مستضعفين - به او ملحق شدند . قرآن كريم در اين باره اشارهاى مىكند ومىفرمايد: «پس آن عده از قومش كه كافر شدند گفتند ما تو را جز انسانى مانند خود نمىبينيم و كسانى را كه از تو پيروى كردند جز گروهى اراذل سادهلوح نمىبينيم ؛ وبراى شما فضيلتى نسبت به خود نمىبينيم بلكه شما را دروغگو تصوّر مىكنيم»[5] . قرآن مجيد هم چنين در اية ديگرى مىفرمايد : «اشراف قومش به او گفتند : ما تو را در گمراهى آشكارى مىبينيم؛ گفت اى قوم من! هيچگونه گمراهى در من نيست ؛ ولى من فرستادهاى از جانب پروردگار جهانيانم؛ رسالتهاى پروردگارم را به شما ابلاغ مىكنم و خيرخواه شما هستم ؛ و از خداوندچيزهايى مىدانم كه شما نمىدانيد.
آيا تعجب كردهايد كه دستور آگاه كننده پروردگارتان بوسيلة مردى از شما به شما برسد ، تا (از عواقب اعمال خلاف) بيمتاندهد (و در پرتو اين دستور) و پرهيزكارى پيشه كنيد، شايد مشمول رحمت الهىگرديد؟!»[6] . با وجود اين كه اشراف و كافران مقابل دعوت او ايستادند ، اما نوح (ع) در مقابل به دعوت و فراخوان خود ادامه داد .ايشان در حالى كه با وسايل مختلف و از طريق گفتگو سعى مىكرد آنان را قانع كند، انتظار پاداش عملش را به صورت مال يا مقام نداشت و تنها خواستة او پاداش وجزاى الهى بود. اشراف و كفّار بين خود و بين فقرا و وتهيدستانى كه از نوح تبعيت مىكردند تفاوتهاى مالى و اجتماعى مىديدند و از قبول دعوتش امتناع مىنمودند. آنان شرطهايى براى نوح تعيين كردند؛ كه مىبايست شرطها را به اجرا در بياورد ، تا آنان ايمان بياورند .
از جمله اين كه فقرا و مستمندان را ازخود دور كند و آنها را از دعوت خارج سازد. ولى نوح (ع) خواست آنان را نپذيرفت؛ زيرا فقرا به او و دعوتش ايمان آورده او براين باور بودند كه بازگشت حقوق از دست رفتة شان كه بوسيله طبقه ستمگر چپاول شده بود، بهدست نوح (ع) وبا دعوت او محقق مىشود .
نوح (ع) خواستة اشراف را نپذيرفت؛ زيرا به آنچه كه انجام مىداد آگاه بود و بصيرت مند. و اشراف و كفار بههيچ وجه نمىتوانستند او را در صورتى كه به آنان روى آورد از جزا و عقاب اخروى نجات دهند . روشى كه نوح برگزيد توانست تمايز و تفاوت طبقاتى (اجتماعى) را از بين ببرد، و تنها الگوى مورد قبول در تفاوت گذاشتن و برترى جويى را تقواى الهى ونزديكى به خداوند قرارداد قرآن مجيد كلام خدا نوح را چنين ذكر مىكند: خدا نوح را چنين اى قوم من ! به من خبر دهيد اگر من دليل روشنى از پروردگارم داشته باشم ، و از نزد خودش رحمتى به من داده و بر شما مخفى مانده باشد، آيا ما مىتوانيم شما را به پذيرش اين دليل روشن مجبور سازيم ، با اين كه شما كراهت داريد ؟ ! اى قوم من بهخاطر اين دعوت اجر و پاداشى از شمانمىطلبم؛ اجر من تنها بر خداست. و من، آنها را كه ايمان آوردهاند ، بخاطر شما از خود طرد نمىكنم.
چرا كه آنها پروردگارشان را ملاقات خواهند كرد (اگر آنها رااز خود برانم در دادگاه قيامت خصم من خواهند بود)؛ ولى شما را قومى جاهل مىبينم. اى قوم من چه كسى مرا در برابر (مجازات) خدا يارى مىدهد اگر آنان را طرد كنم ؟ آيا انديشه نمىكنيد ؟ !»[7] . نوح در آيات زير خود را به قومش هشداردهنده وبيم دهنده معرفى مىكند: «اى قوم من، من براى شما بيم دهنده آشكارىهستم.»[8] وى آنان را به پرستش خداوند دعوت مىنمايد: «كه خدا را پرستش كنيد و از مخالفت او بپرهيزيد و مرا اطاعت نماييد»[9] .
بطوريكه مطيع و فرمانبردار همه فرامين الهى باشند. نوح (ع) آنان را به تقواى الهى وپانهادن در مسير راستين و مقيّد شدن به طاعت خداوند متعال دعوت نمود؛ چرا كهاو فرستاده و رهبرى است كه نهى و فرمان او آنان را بهراه هدايت و استقامت دعوتمىنمايد . هم چنان كه خداوند گناهان آنان را كه با گناه كفر شروع شده و با آشوبگرى و جنايت در رفتار عملى منحرف ادامه يافته است مىبخشد ، و آنان را مهلت مىدهد و عذاب را تنها در وقت معلوم نازل مىنمايد. اين مساله در قرآن كريم چنين آمده است : «واگر چنين كنيد خداوند گناهانتان را مىآمرزد و تا زمان معينى شما را عمر مىدهد ؛ زيرا اگر مىدانستيد، هنگامى كه اجل الهى فرا رسد ،تأخيرى نخواهد داشت» .
نتیجه گیری
حضرت نوح علیه السلام ، پیوسته قومش را به عبادت و پرستش خدای یکتا دعوت می نمود و از پرستش بتها نهی می کرد و از عذاب روز بزرگ (قیامت و طوفان) برحذرشان می داشت. اَشراف خود کامه، که دارای روح شیطانی بودند،ضلالت و گمراهی خود را به نوح نسبت دادند؛ولی آن حضرت با ادب و متانت می فرمود:«من وگمراهی؟من فرستاده ای از جانب پروردگار جهانیانم که پیامهای الهی را به شما ابلاغ می کنم.» اما قوم حضرت نوح اعتراض می کردند که او فردی معمولی و عادی است و می گفتند:
«خدا باید فرشته ای را به پیامبری بفرستد.» آنها با تکبرو خود برتربینی او را دروغ زن و دیوانه می خواندند و پیروان او را یک مشت اراذل و اوباش بر می شمردند .
نوح علیه السلام پس از سالها تلاش برای هدایت مردم ، دستوریافت تا کشتی بسازد.او در شهر کوفه به ساختن کشتی بزرگی پرداخت،و خداوند به او وحی فرمود که نشانه عذاب و توفان ، جوشیدن آب از تنور است : حَتَّی إِذَا جَاءَ أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِیهَا مِنْ کُلِّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ وَأَهْلَکَ إِلاّ مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلاّ قَلِیلٌ (سوره هود/40) ؛ تا وقتی که فرمان در رسید و تنور فوران کرد .
» تاریخ انتشار : 1393/12/06 » بازدیدها : (0) » نظرات : (0)
|