عتیقه فروشی در روستایی به منزل رعیتی ساده وارد شد.دیدکاسه ای نفیس وقدیمی داردکه درگوشه ای افتاده وگربه در ان اب میخورد.
باخودگفت اگر قیمت کاسه رابپرسد رعیت ملتفت می شود وقیمت گرانی برای ان می نهد. لذاگفت:عموجان چه گربه ی قشنگی داری ایا حاضری ان را به من بفروشی؟ رعیت گفت:چندمیخری؟ گفت:یک درهم. رعیت گربه راگرفت وبه دست عتیقه فروش دادوگفت:خیرش راببینی. عتیق فروش پیش از خروج ازخانه با خونسردی گفت:عموجان این گربه ممکن است در راه تشنه اش شودبهتر است کاسه اب راهم به من بفروشی.رعیت گفت:قربان من با این وسیله تا به حال پنج گربه فروخته ام.کاسه فروشی نیست. منبع:بیتوته تهیه کننده:حمیدصفری |