اگر چه از ديرباز پژوهشگران بر آثار استفاده ناصحيح از تلويزيون و برخي رسانههاي قديميتر تأکيد داشتهاند، لکن با تحولي که در جريان گسترش شبکههاي اجتماعي مبتني بر اينترنت در فضاي مجازي رخ داد و نيز گسترش شبکههاي فارسي زبان ماهوارهاي و نفوذ چشمگير اين دو پديده در خانوادهها کانون خطر و آسيبهاي جدي رسانهاي در اين دو پديده يعني ماهواره و اپليکيشنهاي اجتماعي تمرکز بيشتري يافته به طوري که امروزه ميليونها خانواده در کشور ما از آن استفاده ميکنند و جالب اينکه هر لحظه با ورژنهاي جديد به روز ميشوند و جامعه نيز همگام با آنها سختافزارها و بسترهاي دريافتي خويش را به روز رساني ميکند.
اگرچه ممکن است تمام عوارض و آسيبهاي اين برنامهها در يک خانواده تجميع نشود، لکن اهم آسيبها ونيز پيامد استفاده ناصحيح از آن به اين صورت است که به کاهش ارتباط صميمي افراد در دنياي حقيقي، کم شدن تمايل به مطالعه منابع معتبر از جمله کتاب، به مخاطره افتادن سلامت رواني افراد، افسردگي، اضطراب، انزوا طلبي، مختل شدن فعاليتهاي روزمره زندگي، بلوغ زودرس، خشونت طلبي، عصبي مزاجي، بيخوابي، هيجان کاذب، به مخاطره افتادن هويت ملي، ديني و اخلاقي، عاديسازي ارتباطات نامشروع و نامتعارف، رشد حيا زدايي و ريخته شدن قبح گناه، اعتياد پيش رونده به اينترنت، سطحينگري، بحران هويت و شخصيت، کاهش احساسات و عواطف، متنگرايي، بياعتمادي بين همسران در کنار هرز نامهها، بد افزارها، هک کردنها، فيشينگ و سرقت اطلاعات حتي از خصوصيترين تصاوير خانوادگي از جمله آسيبهاي جدي اين رسانه هاست.
البته بايد توجه داشت که اين رسانهها به عنوان ابزار جنگ نرم به سان موريانه بسيار نامحسوس بنيادهاي اصيل انساني و دين خانوادهها را هدف آماج هدفمند خويش قرار دادهاند، همچنين در بسياري از موارد آسيب در لايههاي پنهان آنها مستور شده است و چنان مشتي آهنين در زير دستکشي مخملين و يا همچون ماري کشنده و زهر آلود، اما با ظاهري نرم و لطيف، مقاصد مالکان و صاحبان پشت پرده و اسپانسرهاي پردهنشين و در سايه، به اهداف تخريبي خويش در چينهاي سازمان يافته عمل ميکنند. رسانهها در اغلب مواقع آن چيزي نيستند که به چشم ميآيند.همچنين توليدات آنها بعضاً در تضادي فرهنگي با هدف ضربه زدن به جوامع ساخته و پرداخته ميشود.
براي مثال هاليوود با طراحي، خلق و بهکارگيري چند ستاره سينمايي از آنها مجسمهاي زيبا و قدرتمند ميسازد و با معيارهاي زيبا شناسهاي که خود آفريده آنها را تبليغ و ترويج ميکند به طوري که بسياري از بينندگان ميکوشند تا به آن ستارههاي ايدهآل هاليوودي شبيه شوند.
لذا از آفرينش و بدن خودشان بدشان ميآيد و احساس رضايت از صورت و بدنشان به مرور از دست ميرود و با متحمل شدن هزينههاي بسيار روحي، رواني و مادي خود را زير تيغ جراحي يا داروهاي هورموني مختلف ميبرند تا به آنها شبيه شوند و در اغلب موارد نيز پس از ناکامي، با افسردگي به بدن خويش مينگرند و يا اينکه بسياري از رسانههاي نوين پدر خانواده را که به حکم قرآن کريم و عقل سليم سرپرست خانواده است از صحنه تربيت فرزندان دور ميکند و مادر را با بار سنگين تربيت فرزند تنها ميگذارد و در مرحله بعد با تعريف نقشهاي اجتماعي براي مادران و يا مشغول کردن مادران با همين ابزارها آنها را از معرکه دور و خود رسانه با صبر و برنامهريزي ابتکار عمل را در تربيت فرزندان بيدفاع و تنها به دست ميگيرند و يا در موارد زيادي بين همسران فاصله مياندازند و به رابطه آنها آسيب جدي وارد ميکنند و بهار زندگي را به خزان و فصلهاي آن را از طراوت و سرزندگي به پژمردگي و ناراحتي ميکشانند حتي اين رسانهها در آنجايي هم که به ترسيم خانواده روي ميآورند، خانوادهاي کاملا نمايشي و تصنعي به بيننده القاء ميکنند که چون با واقعيت موجود و سبک زندگي واقعي اختلاف دارد خود سبب تخريب بنيادهاي خانواده ميشود.
در اين راستا اهل فن ميدانند که سخنان مارک زاکربرگ مؤسس و مديرعاملفيس بوک که يک يهودي زادهايست که خود را ملحد و خدا ناباور ميداند شک و شبههاي در مأموريت پليد و ناانساني برخي شبکهها باقي نميگذارد.اعضاي يک خانواده بايد بدانند هر رسانه افکار برنامهريزان پشت صحنه خود را عملياتي ميکند و در اين راستا از سبک، تکنيک، اصول و باورهاي خاص خود بهره ميبرد. بنابراين با ارتقاي سطح دانش رسانهاي بايد هوشمندانه از خود صيانت کنند. اگرچه ازبين بردن همه آسيبهاي اين تکنولوژي پيچيده ناممکن است، اما هر چقدر بتوان خود را مجهزتر کرد، آسيب کمتري دامنگير خانوادهها ميشود.
مسلط شدن به دانش رسانهاي مستلزم کسب آميزهاي ازمهارتهاست. اگرچه خانوادههايي که مهارت استفاده ازرايانه، استفاده از فضاي سايبر، تسلط برزبان خارجي و پايبند به مباني اصيل دينياند، در اين کارزارموفقترهستند، لکن هرخانواده به فراخور شرايط خويش بايد خود را به مهارت سواد رسانهاي مجهز و در صيانت از حريم خويش فعالانه مشارکت کند. اگر خانوادهها درک عميقتري ازآنچه ميبينند، ميشنوند و ميخوانند داشته باشند، اگر براي خود يک رژيم مصرف مناسب بيابند، اگر با تقويت مباني ديني و اصول اخلاقي چتري پولادين بر سر اعضاي خانواده ايجاد کنند، اگر در انتخاب برنامهها دقت کنند، اگر با تجزيه، تحليل، آناليز و کالبدشکافي منطقي دادهها به نقش دستاندرکاران، مالکان و صاحبان رسانهها پي برده و آن روي سکه و زير پوست آنها را متوجه شوند.
اگر بتوانند حجم اطلاعات پمپاژ شده غير ضروري را مديريت کنند، اگر به عمق فاجعه غير قابل جبران شکاف نسلي در زندگي مجازي بيانديشند، اگر با بصيرت به اين توجه کنند که دشمن را چه شده که با صرف هزينههاي بي شمار براي خانوادههاي ايراني آن هم با زبان فارسي برنامه رايگان توليد ميکنند، ميتوانند با تلاشي مضاعف مصونيتي ايجاد تا با خيالي آسودهتر زندگي را پيش ببرند |