Xگروه بین المللی HSE IRAN
گروه بین المللی ایمنی بهداشت


سلطان معرفت یاعلی ابن موسی الرضا(ع) :: بهشت و جهنم

 
 
 

» آمار بازدید


» بازدید امروز : 39
» بازدید دیروز : 94
» بازدید هفتگی : 268
» بازدید ماهیانه : 452
» بازدید سالانه : 452
» کل بازدیدها : 50922

 

» جدیدترین مطالب

کیف کفش زنانه
سخنان استاد الهی قمشه ای
یکی از اسماء خدا یاکریم الصَّفْح '
جنگ سرد
103 نکته برای شادتر زندگی کردن
رابطه قران با شیمی(معجزه شیمی قران)
رابطه فیزیک باقران وسخن امام صادق علیه السلام
تعویض پرچم گنبدامام رضا
کیف کفش چرم قائم(عج)
بازاریابی شبکه ای و کلاهبرداری

 
 


بهشت و جهنم 1394/02/08
پس از ورود به بهشت و جهنم، آخر کار انسان کجاست؟ آیا در یک جا ماندن انسانی که میل به بی‌نهایت دارد، تکراری نمی‌شود و دیگر آن که آیا ممکن است که یک جهنمی، اهل بهشت شود؟
آخر کار انسان کجاست؟
اگر نگاه به آن عالَم نیز نگاه مادی و فیزیکی باشد، قطعاً این سۆال پیش می‌آید که آخرش کجاست؟ یا آخر کار انسان کجاست؟ چرا که عالم ماده محدود است و به بیان امیرالمۆمنین علیه‌السلام: «هر محدودی قابل شمارش است»؛ چنان چه برای طبیعت آخری بیان شده است، چه در علوم قرآنی و چه در علوم تجربی. اما اگر نگاه عاقلانه، حکیمانه و غیر مادی، یعنی معنوی باشد، آخری ندارد، چنان چه هیچ یک از امور غیر مادی آخر ندارند.
انسان می‌تواند با استناد به آیات قرآن کریم و یا تجربیات عملی بگوید که آخر خورشید خاموش شدن است و یا آخر زمین متلاشی شدن در فضاست، اما در معنویات چنین نمی‌باشد؛ آخر علم کجاست؟ آخر زیبایی کجاست؟ آخر قدرت کجاست؟ آخر ثروت و غنا کجاست و ...؟
بدیهی است که حدّی ندارند، چرا که اینها همه کمالات هستند و تجلی آن هستی محض. «کمال حقیقی» همان الله جلّ جلاله می‌باشد که محدود به حدّی نیست. لذا سیر تکاملی بشر نیز چون «انّا الیه راجعون» است، حدّی ندارد که بدان متوقف شده و بگوید این آخرش است. هر چه رشد کند، هر چه بیشتر وجودش تجلی کمالات گردد، باز به پایان یا آخر نمی‌رسد. چنان چه هیچ کس نمی‌تواند در این عالم (یا حتی عالم دیگر) به آخر علم یا ثروت و غنا برسد و اگر تمامی علوم و سرمایه‌ها را نیز یک جا جمع کنند و به کسی بدهند، باز هم جای بیشتر شدن دارد و آخرش نیست. پس فرض آخر و پایان، یک خطای تصور ذهنی است و نه یک ضرورت عقلی.
آیا یک جا ماندن بی‌میلی (زدگی) نمی‌آورد؟
البته که یک جا ماندن، بی‌میلی و زدگی می‌آورد. آن هم برای انسانی که به قول شما، میل به بی‌نهایت دارد. اما دقت شود که یک جا ماندن یعنی «سکون»، که عاقبت موجب فساد نیز می‌شود (همان دلزدگی خود نوعی فساد در شوق است)، اما در بهشت سکونی نیست که خستگی و دلزدگی بیاورد، بلکه «ثبات» است و معنای این دو خیلی با هم فرق دارد.
انسان از این که مثلاً ده ساعت روی یک صندلی بنشیند و به یک منظره نگاه کند، خسته و دلزده می‌شود، اما هیچ‌گاه از ثبات وجودی خود یا ثبات عقل و ایمانی خود، خسته و دلزده نمی‌شود.
متأسفانه، اغلب ما مردم (مسلمان یا اهل کتاب و معتقد به بهشت و جهنم)، نه جهنم را درست شناخته‌ایم و نه بهشت را؛ لذا گمان می‌کنیم که بهشت یعنی کاخی در وسط یک جنگل سبز و مملو از انواع و اقسام خوردنی‌ها، نوشیدنی‌ها، لباس‌ها و تجویزها و سایر لذاتی که برای بدن بهشتی است.
شباهت‌هایی بین این عالم و آن عالم هست و البته تفاوت‌هایی هم وجود دارد. اما همین شباهت‌ها سبب می‌شود تا شناخت و درک عالم دیگر برای ما در این عالم، ممکن و میسر گردد؛ چه زیبا سرود میرفندرسکی:
چرخ با این اختران، نقض و خوش و زیباستی صورتی در زیر دارد، آن چه در بالاستی
صورت زیرین اگر با نردبان معرفت بر رود بالا همان با اصل خود یکتاستی
در این عالم انسان هم لذت مادی دارد و هم لذت معنوی، این دو از هم جدا هستند، هر چند که در امتداد یک دیگر باشند و یا در یک دیگر تأثیر بگذارند. به عنوان مثال: تناول یک غذای خوب و خوش مزّه، بسیار لذت (مادی) دارد، اما به هیچ وجه با لذت «لقای محبوب»، هم سنخ و قابل قیاس نیست، و اگر آن غذای خوب در کنار یار میل شود، لذتش چند برابر شده و دیگر قابل توصیف نمی‌باشد.
بهشت نیز همین‌طور است. لذت اکله، اشربه، حور و قصور یک لذت است، اما لذت لقاء الله، وصال محبوب و قرار گرفتن در «عند ملیک مقتدر»، یک لذت دیگر است.
دقت شود که نعمات بهشتی، سفره‌ی محبوب است برای عاشق از سفر رسیده، نه این که هدف و مقصود و محبوب همان باشد.
پس، بهشت یک جا ماندن، یک جا ساکن شدن، مدتی طویل خوردن و آشامیدن و تزویج نیست که دلزدگی بیاورد، بلکه ثباتِ بدون تزلزل، بدون دغدغه، بدون خطر، بدون احتمالات و ...، در مسیر رشد و کمال همیشگی است که بسیار لذت بخش، شورآفرین و شوق‌آور می‌باشد و این سیرِ کمالی، پایانی ندارد.
بهشت
آیا جهنمی، اهل بهشت می‌شود؟
هم بهشت طبقات و درجات دارد و هم جهنم. اما تفاوت‌ سیر در این طبقات و درجات در این است که کسی که وارد بهشت شد، هیچگاه از آن اخراج یا خارج نمی‌شود، اما دلیلی نیست که هیچ کس در هیچ شرایطی از جهنم خارج نگردد.
بدیهی است که انسان دارای باورهای اعتقادی و نیز رفتارهای عملی می‌باشد. پس هر کدام ثواب یا عقاب مخصوص خود را دارند. از این رو کسانی که در زندگی دنیوی اعتقادی به پروردگار عالم، مبدأ و معاد، نبوت و ولایت نداشتند، در این دنیا سیر قهقرایی طی کرده‌اند و خداوند متعال برای آنان «خلود = جاودانگی» در جهنم را وعید داده است، اما اگر کسانی اعتقادات درستی داشته‌اند، ولی در عمل درگیر گناهانی شده بوده‌اند که هر چند آنها را به کفر نکشانده است، اما با عذاب‌های مرگ، قبر، برزخ پاک نشده و یا قابل شفاعت نیز نگردیده‌اند چه؟ از یک سو به خاطر اعتقادات‌شان لایق بهشت می‌باشند و از سوی دیگر به خاطر کردارشان لایق جهنم می‌گردند.
مرحوم علامه حلّی، برای خروج مۆمنین گناهکار جهنمی و ورودشان به بهشت دو دلیل اقامه می‌نماید:
1. انسانی که هم ایمان و عمل صالح دارد و هم گناه، به خاطر ایمان و عمل خویش مستحق پاداش است و به خاطر انجام گناهش مستحق عذاب است و در نتیجه اگر اول وارد بهشت شود برای دریافت پاداش اعمال و بعد جهنم رود درست نیست.
به اتفاق مسلمین کسی از بهشت آخرتی خارج نمی‌شود و اگر برعکس شود که اول جهنم رود و بعد از مدتی وارد بهشت شود این مشکلی ندارد و مورد نظر ما می‌باشد، صورت سوم این است که عذاب و پاداش با هم باشند که این امکان ندارد و محال است، تنها راه همان راه دوم است.
2. دلیل دوم این است که بر خداوند قبیح است که بنده خود را به خاطر یک خطا و یا چند خطا که از او سر زده، با این که ایمان و عمل صالح دارد برای همیشه در جهنم نگهدارد و با کسی که در تمام عمر مشرک و کافر بوده است یکجا عذاب نماید و امر قبیح و زشت نسبت به خداوند محال است و از او صادر نمی‌شود.(کشف المراد، همان، ص 414).
در نتیجه ممکن است اگر شیعه از گناه خویش توبه نکند و شفاعت و دستگیری او را نکند مدتی در جهنم بماند و بعد از پاک شدن نجات یابد.
* در قرآن کریم، برای 13 جرم و معصیت (که کفر و شرک در رأس آنها قرار داده است)، خلود در جهنم تصریح شده است:
1. کافران (آل عمران116) - 2. مشرکان (نحل29) - 3. منافقان (مجادله17) - 4. مرتدان (آل عمران86-88) - 5. تکذیب کنندگان آیات الهی (اعراف36) - 6. دشمنان خدا و پیامبر(ص) (توبه63)
7. ظالمان و ستمگران (شوری45) - 8. اشقیاء (هود106-107) - 9. آنها که غرق در گناهند (بقره81) - 10. قاتل مومن (نساء 93) - 11. رباخواران (بقره 275) - 12. سبک اعمالان (مومنون102-103) - 13. گنهکاران به طور عام (جن23).
اما از سوی دیگر می‌فرماید که خداوند متعال به غیر از شرک، هر گناهی را که بخواهد می‌بخشد و او عادل است، به هیچ کس، اندک ظلمی نمی‌شود:
«إنَّ اللّهَ لاَ یغْفِرُ أَن یشْرَكَ بِهِ وَیغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَن یشَاءُ وَمَن یشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْمًا عَظِیمًا * أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ یزَكُّونَ أَنفُسَهُمْ بَلِ اللّهُ یزَكِّی مَن یشَاءُ وَلاَ یظْلَمُونَ فَتِیلًا» (النساء، 48 و 49)
ترجمه: مسلماً خدا این را كه به او شرك ورزیده شود نمى‏بخشاید و غیر از آن را براى هر كه بخواهد مى‏بخشاید و هر كس به خدا شرك ورزد به یقین گناهى بزرگ بربافته است * آیا به كسانى كه خویشتن را پاك مى‏شمارند ننگریسته‏اى [چنین نیست] بلكه خداست كه هر كه را بخواهد پاك مى‏گرداند و به قدر نخ روى هسته خرمایى ستم نمى‏بینند».
براساس روایتی كه از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است، انسان‏ها در قیامت سه دسته‏اند : یك دسته انسان‏هایی‏اند كه در عالم حشر در آن هنگام كه مردم درگیر مواقف و عوالم حشرند، تحت سایه خداوند و در جوار قرب حقند و نیاز به طی آن عوالم و مواقف ندارند چون آن مراحل را در این دنیا پشت سر گذاشتند.
گروهی دیگر انسان‏هایی‏اند كه باید از حساب و عذاب بگذرند كه از جمله آن جهنم موقت است تا پس از پس تطهیر و تسویه در عالم قیامت به خدا برسند و عده‏ای دیگر انسان‏هایی‏اند كه چون مجموع وجودشان رو به غیر خدا داشته و در حال فرار از خدا بوده‏اند به قعر جهنم فرو خواهند رفت، (بحارالانوار، ج 7، ص 183، روایت 31).
بنابراین عده‏ای مستقیم وارد بهشت و بهشت‏ها می‏شوند، عده‏ای پس از گذر از مواقف‏ها و از جمله جهنم موقت وارد بهشت می‏گردند و عده‏ای نیز در جهنم جاودانه خواهند بود.
به بیانی دیگر: همه كسانی كه وارد جهنم می‏شوند برای همیشه در جهنم نخواهند بود و تنها عده‌ی خاصی مانند كافران برای همیشه در جهنم خواهند بود،
واژه‌شناسی[ویرایش]
جهنم، واژه‌ای است عبری (به عبری: גי(א)-הינום) - (به انگلیسی: ‎Gêhinnôm) گ ِ+ هینوم[۱] = دره‌ی هینوم، که دره‌ای است در اطراف اورشلیم که راه به سمت بیت‌لحم از آنجا پیموده می‌شود. در گذشته‌های دور کودکان در آنجا برای خدایی به نام مولوخ (ارمیا ۷:۳۱) قربانی می‌شدند و بعدها در آنجا آتشی ماندگار افروخته شد که این آتش تجسمی شد برای دوزخ(شئول در عبری)، و مکانی برای محکومیت و نابودی گناهکاران(متی ۱۸:۸).[۲] "جهنم"، که گاهی به صورت جهنم‌دره در زبان فارسی به کار برده می‌شود، دره‌ای در اورشلیم (بیت المقدس) است.
کهن ترین پیشینه در تاریخ ادیان[ویرایش]
از ۱۸۰۰ سال پیش از مسیح، دین زرتشت سخن روز قیامت را مطرح کرده و آتشگاهی را توصیف می‌کند که انسان‌های نیک آتش آن را چون شیر و عسل؛ و انسان‌های پلید آن راچون آهن گداخته بر جان خود احساس می‌نمایند. روح مرده سه روز در کنار جسد می‌ماند و سحر گاهان روز چهارم به سوی پل چینوت در قله‌ی کوه البرز (بلخ) روان می‌شود. در آنجا دادگاهی در حضور ایزدان سروش، رشن و اشتاد و با نظارت ایندرا و میترا برگزار می‌گردد و با ترازو به کارهای نیک و زشت او رسیدگی می‌شود تا بتوان دید کدامین کفه ترازو سنگین‌تر است. سپس انسان نیک‌سرشت از راهی نورانی به سوی پردیس (بهشت)، و انسان گناهکار به دره‌ای پرتاب می‌شود و دیوها او را از آنجا به دوزخ می‌رانند.) [۳][۴][۵]
جهنم از دیدگاه اسلام[ویرایش]
بر اساس باورهای اسلامی، جهنم هفت طبقه دارد و هر چه پایین‌تر برود، جای افراد بدتر است. عذاب‌های دوزخ هم روحی هستند هم جسمی. برخی جهنمیان همیشه در آنجا می‌مانند و برخی دیگر پس از مدتی بخشوده می‌شوند و به بهشت می‌روند.[۶] تنها راه خلاصی از جهنم یا پایان کیفر مقرر است یا شفاعت شفیعان.[۷] گناهان برخی کسان چنان سنگین است که در آن جاودانه می‌شوند.[۸] جهنم جای عمل نیست و بنابر این نمی‌توان در آنجا با عمل صالح خویش را از عذاب رهانید.[۹]
امام علی در خطبه‌ای در مورد ضرورت یاد قیامت و عذاب الهی چنین می‌گوید:
مردم ! شما چونان مسافران در راهید، که در این دنیا فرمان کوچ داده شدید، که دنیا خانه‌ی اصلی شما نیست و به جمع اوری زاد و توشه فرمان داده شدید.
آگاه باشید این پوست نازک تن، طاقت آتش دوزخ را ندارد، پس به خود رحم کنید. شما مصیبت‌های دنیا را آزموده‌اید، آیا ناراحتی یکی از افراد خود را بر اثر خاری که در بدنش فرو رفته، یا در زمین خوردن پایش مجروح شده، یا ریگ‌های داغ بیابان او را رنج داده، دیده‌اید که تحمل ان مشکل است؟ پس چگونه می‌شود تحمل کرد که در میان دو طبقه آتش، در کنار سنگ‌های گداخته، هم‌نشین شیطان باشید؟ آیا می‌دانید وقتی مالک دوزخ بر آتش غضب کند، شعله‌ها بر روی هم می‌غلتند و یکدیگر را می‌کوبند؟ و آنگاه که برآتش بانگ زند میان درهای جهنم به هر طرف زبانه می‌کشد؟ ای پیر سالخورده، که پیری وجودت را گرفته‌است، چگونه خواهی بود آن گاه که طوق‌های آتش به گردن‌ها انداخته شود و غل و زنجیرهای آتشین به دست و گردن افتد چنان که گوشت دست‌ها را بخورد؟ [۱۰]
امام صادق در مورد جهنم چنین می‌گوید: آتش دنیا یک بخش از ۷۰ بخش آتش جهنم است، آتش جهنم ۷۰ بار با آب خاموش شده سپس شعله‌ور گردیده تا به آتش دنیا تبدیل گشته است و اگر چنین نبود هیچ انسانی طاقت تحمل آتش را نداشت![۱۱]
در روایت دیگری از امام علی نام طبقات و درهای جهنم چنین ذکر شده است: ۱- هاویه؛ ۲- سعیر؛ ۳- جحیم؛ ۴- سقر؛ ۵- حطمه؛ ۶- لظی؛ ۷- جهنم[۱۲]
« اولین طبقه جهنم ٬ هاویه است و آخرین و پایین ترین طبقه آن جهنم است .» در بعضی روایات عکس آن هم ذکر شده است.
جهنم در آیین بهایی[ویرایش]
در دیانت بهایی جهنم دارای تعبیری متفاوت از اسلام است. بهاییان به جهنم به عنوان تنبیهگاهی که انسان در آن آزار و اذیت جسمانی شود اعتقاد ندارند و جهنم را کاملاً روحانی می‌دانند. آن‌ها اعتقاد دارند که روح گناهکار پس از مرگ در مراتب پایین جهان بعدی می‌ماند و صعود نمی‌کند و عدم رضای خدا از اعمال انسان در دنیا سبب واپس‌ماندن روح در دنیای بعد از مرگ و همانا باعث عذاب آن است و جهنم همین است.[۱۳]
جهنم در تاریخ[ویرایش]
"جهنم" شکل عربی شده‌ی واژه‌ی "گِهینُّم" در زبان عبری- زبانی کهن تر و از شاخه‌ی زبان‌های سامی در منطقه‌ی بین‌النهرین- و به معنی "دره‌ی پسر هینّوم" است. (به انگلیسی: Valley of the Son of Hinnom). این دره در شهر اورشلیم، و در جنوب کوه صهیون واقع، است که در زمان‌های قدیم محل سوزاندن زباله‌های شهر بود و بعدها، افراد آن منطقه، بر اساس باورهای خود، جنازه‌ی کسانی را که از رستگاری‌شان نومید شده بودند، برای مثال آدم‌هایی که دست به خودکشی می‌زدند، در این مکان می‌سوزاندند.
این منطقه، همچنین، محل عبادت آن دسته از قوم بنی اسرائیل بود که به دین‌های کنعانی و فنیقی ایمان داشتند و پیکره‌هایی از خدایان‌شان، مانند "مولوچ" و "بعل" ، را در این دره ساخته بودند و عبادت می‌کردند.
دره هینوم در ١٩٠٠
ولی اندک اندک، نادانی قوت گرفت و منجر به پی آمدهای دهشتناکی شد. آنها در آن مکان، قربانی کردن را شروع کردند، و روزی شخصی به نام هینّوم، فرزند خود را در آنجا قربانی کرد و از آن پس آنجا را "دره‌ی پسر هینّوم" نامیدند. ( Gey Ben-Hinnom ĝ-ben-hinnōm یا valley of the son of Hinnom). این داستان در کتاب مقدس نیز ذکر شده است. برای مثال در دوم پادشاهان ٢٣:١٠ آمده است:
" و او توفت را نابود کرد، که در دره پسر هینوم بود، تا هیج کس پس از آن دختر یا پسر خود را مجبور نکند از آتش مولوچ عبور کنند." و یا در ارمیا ٣٢:٣٥ آمده است: " و آنها برای بعل مکان های بلندی ساختند، که در دره پسر هینوم بود، و آنان پسران و دختران خود را مجبور کردند از درون آتش مولوچ عبور کنند، در حالی که من چنین دستوری نداده بودم، و این تصور که آنان چنین کار پلیدی را انجام دهند به ذهنم خطور نکرده بود و آنان جودا را به گناه کشاندند." با گذشت زمان، واژه ی "پسر" از عبارت "دره پسر هینوم" کم شد و به "گِهینُُّم" "دره‌ی هینّوم" تغییر شکل یافت.

دره هینوم در ٢٠٠٧.
شایان ذکر است این مساله که در ابتدا، آن دره، برای مردم، محلی برای از بین بردن زباله‌ها بوده، و بعدها، از روی خرافات و نادانی، آن را به عبادت‌گاه و قربان‌گاه تبدیل کرده‌اند؛ یا اینکه، بر عکس، از عبادتگاه به زباله‌دان تغییر یافته، خیلی آشکار نیست، و به گمان و بینش ما بستگی دارد.
اما، شاید نکته مهم این باشد که کل این ماجراها، بعد از سلیمان و داود اساطیر سامی شروع می‌شود که مربوط به سه هزار سال پیش هستند و می‌توان منشا "گِهینُّم" را در زبان پارسی کهن یافت، چرا که بسیاری از واژگان و آیین‌های زبان و فرهنگ آریایی، به زبان و فرهنگ مردم مناطق دیگر، از جمله زبان و فرهنگ یونانی و عبری، راه پیدا کرد.
مقبره در دره هینوم
واژه‌ی اوستایی گَئِثانَنی [gaeθā] که در زبان کهن سانسکریت هم، با کمی دگرگونی آوایی وجود دارد، در بر گیرنده‌ی ریشه‌ی واژگانی مانند "گیتی"، "کیهان" و "جهان"، و به معنای "جهان‌های زیرین" است که به باور آریایی‌ها به هفت طبقه بودن دنیای مردگان اشاره دارد و مکانی است سرد.همین مساله انعکاس دهنده‌ی ذهنیت ایرانیان باستان است که با توجه به موقعیت جغرافیایی زندگی خود، زمستان و سرما را سخت و عذاب آور می‌دانستند، بر خلاف اقوام سامی که از گرمای سوزان رنج می‌بردند.
به هر حال، "جهنم"، همان گونه که پیشتر اشاره شد گاهی به صورت جهنم‌دره در زبان فارسی متداول است، دره‌ای در اورشلیم است که اکنون یکی از مراکز گردشگری آن شهر به شمار می‌آید تا جایی که بعضی از بازدید کنندگان در آن قربان‌گاه روزگار کهن، دراز می‌کشند تا تصویری از نادانی جنایتکارانه‌ی پیشینیان را بازسازی کنند.

نظرات

پست نظرات
نام:


ایمیل:


عنوان:


نام سایت:


نظرات:

كد:



 


 
 
 
 
 

اطلاعات مدیر وبلاگ:





تماس با مدیر سایت

اطلاعات تماس

 
 

گالری تصاویر:


 
 

جستجو:

جستجو در محتوا   


 
 

لینکهای مرتبط:


 
 

لیست کتاب ها:



 
 

دوستان:


 
  Copyright 2012 . All Rights Reserved