اهميت و انواع راز
«ملاك راز پنهان بودن آن است»
«راز»، به اقتضاي حرمتش بايد پنهان و پوشيده بماند و گرنه به آن راز گفته نميشود. در اين هيچ ترديدي نيست.
گفته اند: غلامي طبق سرپوشيدهاي بر سر داشت و خاموش و بيصدا در راهي مي رفت. يكي از افراد، در راه به او برخورد و پرسيد: در اين طبق چيست؟ غلام چيزي نگفت. آن شخص به اصرار پرسيد تا بداند زير آن سرپوش كه روي طبق كشيده اند چيست؟ غلام گفت: فلاني! اگر قرار بود كه همه افراد بدانند در طبق چيست، ديگر سرپوش روي آن نميكشيدند!
رازهاي دروني افراد نيز همين گونه است. اگر آن را به اين و آن بگوييد، از «راز» بودن، ميافتد.
با مردم بيگانه مگو راز دل خويش بيگانه، دل راز نگهدار ندارد
راز فاش شده، مثل يك زنداني گريخته از محبس است كه بازگرداندنش به بازداشتگاه بسيار دشوار است. تيري كه از كمان رها گشت و گلولهاي كه از سلاح شليك شد، ديگر به كمان و سلاح برنميگردد. «راز»، همان زنداني است، همان تير و گلوله است و دهان، و سينه تو، همچون زندان. مانند چله كمان و مانند خشاب اسلحه، تا وقتي كه رها نشده، مصون و پنهان است. همين كه از چنگت گريخت و از تفنگت شليك گشت، ديگر از اختيار تو بيرونرفته است.
اگر تا آن لحظه، راز در گروگان تو بود، اينك تو در گرو آني.»
به تعبير زيباي اميرالمؤمنين(عليه السلام): راز تو اسير توست، اگر آشكارش ساختي، تو اسير آن شدهاي.»
و به قول سعدي:
«خامشي به كه ضمير دل خويش به كسي گويي و گويي كه: مگوي
اي سليم! آب ز سرچشمه ببند كه چو پر شد، نتوان بستن جوي»
«در امان نيست كسي كه نمي تواند رازش را مخفي كند»
و آنچه زمينه برخي كدورت ها و گله ها ميان افراد ميشود، گاهي زمينهاش دست خود «صاحب سر» است كه نمي تواند راز دار خويش باشد.
امام علي (عليه السلام) فرمودند: «هر كه راز خود را بپوشاند، قدرت انتخاب در دست اوست.»
پس «راز خود را حفظ كن و كسي را مخاطب افشاي سر خود قرار نده» راز را حتي به دوستان هم نبايد گفت، اگر واقعا «راز» است و پنهان بودنش حتمي! چرا كه همان دوستان صميمي تو هم دوستان صميميديگري دارند.
همان افراد مورد اعتماد هم به كسان ديگري «اعتماد»دارند، آنان هم به «همه كس» نميگويند، ولي به «بعضي» چطور؟ شايد! باز هم به قول شاعر شيراز، سعدي حكيم:«رازي كه پنهان خواهي، با كسي در ميان منه، اگر چه دوست مخلص باشد، كه آن دوست را دوستان مخلص باشد!»
نگهبانان راز، هر چه كمتر باشند، محفوظ تر است. برخلاف نگهداري از چيزهاي ديگر كه زيادي نگهبانان، آن را سالم تر نگاه ميدارد. زيرا «هر چه كه مخزن اسرار زيادتر باشد، راز زودتر در معرض ناامني و فاش شدن قرار ميگيرد.»
و به قول شاعر:
«پس راز مرا و راز خودت را براي كسي بازگو مكن زيرا هر رازي كه از دو نفر فراتر رفت فاش مي شود»
«امام سجاد (عليه السلام) فرمودند:
به خدا سوگند كه حاضرم به جبران دو خصلت از شيعيانمان مقداري از گوشت بازوي خود را فديه دهم: شتابزدگي و راز نگهدار نبودن»
زيرا بسياري از خسارت ها و شكست ها به خاطر افشاگري است و از اين روست كه امام صادق (عليه السلام) «پوشيده نگه داشتن اسرار را، جهاد در راه خداوند مي دانند.»
و «محبوبترين ياران و پرهيزگارترين و فقيه ترين آنها را كسي مي داند كه راز نگهدارتر باشند.»
درس حفظ اسرار
حضرت يعقوب گفت: «فرزندم! خواب خود را براى برادرانت بازگو مكن كه براى تو نقشه خطرناك مىكشند، چرا كه شيطان دشمن آشكار انسان است!»
«از درس هايى كه اين آيه به ما مىدهد درس حفظ اسرار است، كه گاهى حتى در مقابل برادران نيز بايد عملى شود، زيرا هميشه در زندگى انسان اسرارى وجود دارد كه اگر فاش شود ممكن است آينده خود يا جامعه اش را به خطر اندازد، خويشتن دارى در حفظ اين اسرار يكى از نشانه هاى وسعت روح و قدرت اراده است، چه بسيارند افرادى كه به خاطر ضعف در اين قسمت سرنوشت خويش و يا جامع هاى را به خطر افكندهاند و چه بسيار ناراحتي هايى كه در زندگى به خاطر ترك حفظ اسرار براى انسان پيش مىآيد.»
حضرت رضا(عليه السلام) در حديثي فرموده است:
«مؤمن، مؤمن نخواهد بود مگر اينكه سه خصلت داشته باشد: سنتى از پروردگار و سنتى از پيامبر و سنتى از امام.
اما سنت پروردگار كتمان اسرار است، اما سنت پيامبر مدارا با مردم است و اما سنت امام شكيبايى در برابر ناراحتي ها و مشكلات مىباشد» (البته كتمان سر در اينجا بيشتر ناظر به كتمان اسرار ديگران است)
و در حديثى ديگر از امام صادق (عليه السلام) مىخوانيم:
«اسرار تو همچون خون تو است كه بايد تنها در عروق خودت جريان يابد.»
انواع راز
رازها بر دو نوع مي باشند:
1- رازهاي خود
انسان وظيفه دارد اسرار و رازهاي دروني خويش را در صندوقچه وجودش محفوظ بدارد و قفلي سنگين و سخت بر در آن بيفشاند. به فرموده امام علي (عليه السلام) «انسان عاقل كسي است كه سينه خود را جايگاه اسرار خويش قرار مي دهد»
همچنين انسان عاقل كسي است كه راز خود را حفظ مي نمايد و كسي را متهم به افشاي سرّ خويش نميكند و كسي كه به دنبال آسودگي مي گردد بايد سخن امام على (عليه السلام) كه فرمودند:
«تمام خير دنيا و آخرت در اين دو چيز نهفته شده: كتمان اسرار و دوستى با نيكان و تمام شر در اين دو چيز نهفته شده: افشاى اسرار و دوستى با اشرار» را آويزه گوش خود قرار دهد.
فاش نمودن رازهاي خود كاشف از ضعف نفس و سستي اراده مي باشد زيرا رازهاي انسان از دو حال خارج نيستند.
1- يا اينكه از سعادت، نيك فرجامي و دولت انسان مي باشد
2- يا از شقاوت، ناكامي و بدبختي و در هر دو حال پنهان نگه داشتن رازها وظيفه است.
زيرا افشاي رازها در مورد اول باعث زياد شدن دشمني دشمنان، باعث ايجاد حسادت و توقع بي جاي ديگران ميباشد و اگر از مقوله دوم باشد افشاي رازها باعث شماتت دشمنان، ناراحتي دوستان و موجب ذلت و خفت شخص در برابر ظاهر بينان مي گردد و چه بسيار كه به موجب افشاي راز به مفاسد اجتماعي دامن زده شود. پس در هر حال انسان نبايد رازهاي خود را در اختيار ديگران بگذارد.
2- رازهاي ديگران
هر كس علاوه بر راز هاي خود كه وظيفه دارد آنها را درون صندوقچه اسرار وجوديش حفظ نمايد همچنين وظيفه دارد اسرار ديگران را نيز كه به هر نحوي از آن مطلع گشته را نيز فاش نگرداند و ظرفيت حفظ اسرار خود و ديگران را در وجودش فراهم آورد.
رازداري نه تنها يك وظيفه فردي بلكه يك وظيفه اجتماعي، نظامي و ديني نيز مي باشد.
در زير به مواردي از حفظ اسرار ديگران مي پردازيم:
2-1- اسرار خانواده
خانواده يكي از اساسي ترين و بنيادي ترين اجزاء اجتماع مي باشد و حفظ اسرار خانه يكي از مهمترين مسائل براي حفظ بقاي آن به شمار مي رود. زن و شوهر بايد كاملاً يك رنگ باشند و چيزي را از هم مخفي نگردانند و در برابر ديگران بسيار با احتياط عمل نمايند و به قدري راز دار باشند كه براي هيچ كس و در هيچ حال چيزي از اسرار خود را نقل ننمايند حتي براي خويشان و دوستان نزديك.
تعجب است كه گاهي رازهاي خصوصي بعضي خانوادهها زبان به زبان نقل ميشود و صغير و كبير از آن آگاهند!
در نگهداري راز بايد توجه داشت اين قدر كافي نيست كه اعضاي خانواده اسرارشان را به ديگري بگويند و به او سفارش نمايند كه براي كسي نقل ننمايد زيرا آن شخص هم به طور حتم دوستاني دارد و ممكن است اسرار شما در اختيار آنها قرار دهد و به آنها نيز سفارش كند كه براي كسي نگويند و انسان وقتي متوجه مي شود كه اسرارش فاش شده است.
و آن وقت ... پيامبر مكرم اسلام (صلي الله عليه و آله) فرمودند: اگر زني اسرار همسر خود را پنهان نمايد و كسي از اسرار او مطلع نشود پس او در درجات حور العين مي باشد.»
2-2- اسرار مردم
حفظ اسرار را بايد از خدا آموخت. خداوند بيش و پيش از هركس، از اعمال، حالات، رفتار، عيوب و گناهان بندگانش باخبراست، اما ... حلم و بردباري و پردهپوشي و رازداري او بيش از همه است. اگر خداوند، كارهاي پشت پرده و پنهاني بندگانش را افشا كند،آيا كسي با كسي دوست ميشود؟ اگر خداوند، «آن كارهاي ديگر» مردم را رو كند، براي چه كسي آبرو و حيثيتي باقي ميماند؟ خداوند، كريم است و آبرو داري و خطاپوشي ميكند و زشتكاري هاي پنهاني مردم را فاش نميسازد، و گرنه كيست كه در برابر افشاگري هايش بتواند تابآورد؟ اين همان است كه در دعاي كميل ميخوانيم: «و لا تفضحني بخفيما اطلعت عليه من سري ... .»
حفظ اسرار مردم با ايمان وظيفه است چه بسا انسان از بعضي اسرار ديگران آگاه شود، اما بايد امين مردم بود و آبرويشان را نريخت و برايشان مشكل پديد نياورد.
«باري ... «امانت»، تنها در باز پس دادن فرش همسايه يا مراقبت ازگلدان هاي او نيست. «آبرو» از هر سرمايهاي بالاتر است و با رازداري ميتوان «آبروداري» كرد.
كسي كه از عيب پنهان و راز مخفي كسي مطلع ميشود و آن را در بوق و كرنا ميكند، گناهكار است و مديون حق مردم.»
حضرت رضا(عليه السلام) در حديثي فرموده است: مؤمن، هرگز مؤمن راستين نخواهد بود مگر آنكه سه خصلت داشته باشد: «سنتي ازپروردگار، سنتي از پيامبر و سنتي از ولي خدا. آنگاه سنت و روشي را كه مؤمن بايد از خدا آموخته و به كار بندد، «رازداري» معرفي ميكند.
2-3- اسرار استاد
حفظ اسرار استاد به خاطر اهميت والاي آن ذكر مي شود وگرنه در قسمت قبلي نيز جاي دارد.
«بگو پروردگارا علم مرا زيادتر كن»
اين آيه كه مخاطب در آن شخص پيامبر مي باشد مي گويد حتي پيامبر اكرم (ص) با آن مقام علم عظيم باز مأمور بود علم بيشتري طلب نمايد و اين نشان مي دهد كه انسان در هيچ مرحله از عمر «فارغ التحصيل» نمي شود، و مسير علم و دانش و معرفت نقطه پاياني ندارد.
بزرگ معلم و استاد بشريت حضرت ختمي مرتبت محمد مصطفي (ص)در بيان احترام استاد و حق استاد بيان داشتند كه:
«از جمله حقوق استاد بر گردن شاگردانش اين مي باشد كه شاگرد راز و اسرار استاد خويش را محترم شمارد و آن را براي كسي بازگو ننمايد.»
و اگر احياناً خطا و اشتباهي از استاد نزد شاگردانش سر زد اين خطا دهان به دهان نگردد و استاد مضحكه عام و خاص واقع نشود.
2-4- اسرار دوستان
مولاي متقيان حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمودند:
«هر چه محبت داري نثار دوستت كن اما هر چه اطمينان داري به پاي او مريز.»
انسان در تمام ادوار زندگي خود، همواره نيازمند رفاقت و دوستي ديگران ميباشد. رفقا و دوستان موجبات شادماني و نشاط يكديگر را فراهم مي سازند، بلكه هر دوستي به مقياس درجه رفاقت و دوستي خود در امور مادي و معنوي رفيق خود نفوذ مي كند و هر يك، دانسته و يا ندانسته، روي عقايد و اخلاق و رفتار و گفتار يك ديگر اثر مي گذارند.
حضرت محمد (صلي الله عليه و آله) فرمودند:
«روش آدمي بر طبق مذهب و سيره دوست صميمي و رفيق دلبندش خواهد بود.»(
جوانان بايد حدود و اندازه رفاقت را رعايت نمايند و از تندروي هاي بي جا بپرهيزند زيرا پيوند دوستي و يگانگي، هميشه و در همه شرايط، محكم و پايدار نمي ماند و ممكن است پيش آمدها و حوادثي رشته رفاقت را قطع كند و دوستي آن را به دشمني مبّدل سازد. بنابراين رفقاي يك دل، در ايام دوستي، بايد همواره از افراط و زياده روي بپرهيزند و بي حساب به يكديگر اظهار اعتماد و اطمينان نكنند.
چه حكيمانه است اين سخن امام صادق(عليه السلام): «دوست خود را از اسرار خود، به اندازه و حدي مطلع ساز كه اگرآن اندازه را به دشمن بگويي نتواند به تو زيان برساند، چرا كه گاهي دوست، ممكن است روزي دشمن شود!»
اين كلام امام معصوم، چه زيبا در كلام سعدي انعكاس يافته استكه: «... هر آن سري كه داري، با دوست در ميان منه، چه داني؟ كه وقتي دشمنگردد!»
2-5- اسرار نظامي
«برخي از اسرار، به يك نظام و حكومت يا تشكيلات مربوط مي شود كه بايد محفوظ و مكتوم بماند. اسراري كه مهمتر و حياتي تر از رازهاي شخصي يك فرد است و فاش شدنش براي دشمن، ضررهاي جبران ناپذيري براي خودي در پي دارد.
همان طور كه خراب بودن قفل در خانهتان را نبايد ديگران بدانند، و همان سان كه نابساماني اوضاع داخلي زندگي شما، نبايد به ملا عام و بر سر زبان مردم كشيده شود، اوضاع دروني يك نظام نيز جنبه «راز محرمانه» پيدا ميكند و بايد مخفي بماند.
عمليات موفق در جبهه، مديون رازداري در حد اعلاست. رسولخدا (صلي الله عليه و آله) در جنگ ها از اين شيوه بهره ميگرفت و نقشه جنگ و برنامه عمليات و گاهي هدف حركت نظامي و اعزام نيرو و نفرات را پنهان ميداشت. در تاريخ اسلام، چه ضربه هايي كه به «جناح حق»، از طريق سهلانگاري حقپرستان خورده است!
در نهضت مسلم بن عقيل دركوفه، مگر جاسوس ابنزياد به نام «معقل» نبود كه با شيوهاي مزدورانه اعتماد «مسلم بن عوسجه» را جلب كرد و از مخفيگاه مسلم آگاه شد و كار به دستگيري و شهادت «هاني» و سپس «مسلم» انجاميد؟ مگر ميتوان به هر كس كه چهرهاي انقلابي و خودي از خود ارايه داد، به اين زودي اعتماد كرد و سفره دل را پيش او گستراند؟ يا مگر از پشت تلفن رواستكه انسان هر چه را بگويد؟ شنود دشمنان و مغرضان چه ميشود؟ وخويشتنداري و «كف نفس» و حفظ زبان به كجا ميرود؟»
2-6-اسرار دين
علاوه بر اسرار نظامي كه حفظ آن واجب مي باشد اسرار ديگري نيز وجود دارد كه مربوط به جنبه ديني هر انساني مي شود اسراري كه هر چند نظامي نيست ولي فاش كردن آنها مي تواند ضررهاي جبران ناپذيري را بر پيكره دين وارد نمايد.
«امام سجاد (عليه السلام) فرمودند: به خدا سوگند كه حاضرم به جبران دو خصلت از شيعيانمان مقداري از گوشت بازوي خودرا فديه دهم شتابزدگي و راز نگهدار نبودن»
برخي اطلاعات مربوط به امور مذهبي، سياسي، اقتصادي و حتي فرهنگي، جزء اسراري ميشود كه از چشم و گوشدشمنان داخلي و خارجي بايد پوشيده بماند و نبايد به دست نااهلان بيفتد كه به واسطه آنها سوء استفاده كنند و جوّ نظام حكومت اسلامي را به خطر بيندازند حتي بعضي از اين اطلاعات هر چند كه خيلي هم مهم نباشند ممكن است همراه با شايعات شوند و اثراتي نامطلوب و زيان بار بر پيكره نظام اسلامي وارد نمايند. و باعث تفرقه و ايجاد كدورت ها و دشمني ها شود. از اين رو واجب است حفظ اسرار دين.
امام صادق (عليه السلام) فرمودند: «پوشيده نگه داشتن اسرار ما، جهاد در راه خداست.»
بيگانگان را محرم اسرار خود نسازيد
در صدر اسلام عدهاى از مسلمانان با يهوديان، به سبب قرابت، يا همسايگى، يا حق رضاع، و يا پيمانى كه پيش از اسلام بسته بودند، دوستى داشتند و به قدرى با آنها صميمى بودند كه اسرار مسلمانان را به آنان مىگفتند، بدينوسيله قوم يهود كه دشمن سر سخت اسلام و مسلمين بودند و به ظاهر خود را دوست مسلمانان قلمداد مىكردند، از اسرار مسلمانان مطلع مىشدند، آيه زير نازل شد و به آن عده از مسلمانان هشدار داد كه چون آنان در دين شما نيستند، نبايد آنها را محرم اسرار خود قرار دهيد، زيرا آنان در باره شما از هيچ شر و فسادى كوتاهى نمىكنند، آنان مىخواهند شما هميشه در رنج و عذاب باشيد.
«اى كسانى كه ايمان آوردهايد محرم اسرارى از غير خود انتخاب نكنيد، آنها از هر گونه شر و فسادى در باره شما كوتاهى نمىكنند، آنها دوست دارند شما در زحمت و رنج باشيد (نشانه هاى) دشمنى از دهان آنها آشكار است و آنچه در دل پنهان دارند از آن هم مهمتر است، ما آيات (و راه هاى پيشگيرى از شر آنها) را براى شما بيان كرديم اگر انديشه كنيد.»
«بطانة» در لغت به معنى لباس زيرين است، و مقابل آن «ظهارة» به معنى لباس روئين مىباشد و در اينجا كنايه از «محرم اسرار» است.«اين آيه به يكى از مسائل حساس اشاره مي كند و ضمن تشبيه لطيفى به مؤمنان هشدار داده است، كه غير از هم مسلكان خود براى خود، دوست و همرازى انتخاب نكنند، و بيگانگان را از اسرار و رازهاى درونى خود با خبر نسازند.
يعنى كفار شايستگى دوستى شما را ندارند، و نبايد آنان دوست و محرم اسرار شما باشند. كفار در رساندن شر و فساد نسبت به مسلمانان كوتاهى نمىكنند.هرگز سوابق دوستى و رفاقت آنها با شما مانع از آن نيست كه به خاطر جدايى در مذهب و مسلك آرزوى زحمت و زيان شما را در دل خود نپرورانند، بلكه پيوسته علاقه آنها اين است كه شما در رنج و زحمت باشيد.
آنها براى اينكه شما از مكنونات ضميرشان آگاه نشويد، و رازشان فاش نگردد، معمولا در سخنان و رفتار خود مراقبت مىكنند، و با احتياط و دقت حرف مىزنند، ولى با وجود اين، آثار عداوت و دشمنى از لابلاى سخنان آنها آشكار است و گاه به طور ناخودآگاه سخنانى بر زبان مىآورند، كه مىتوان گفت همانند جرقهايست از آتش پنهانى دلهاى آنها، و مىتوانيد از آن، به ضمير باطن آنان پىببريد.
خلاصه اينكه خداوند بدين وسيله طريقه شناسايى باطن دشمنان را نشان داده، و از ضمير باطن و راز دروني شان خبر مىدهد و مىفرمايد:
آنچه از عداوت و دشمنى در دل خود پنهان كردهاند، به مراتب از آنچه بر زبان مىآورند بزرگ تر است.سپس اضافه نموده: ما براى شما اين آيات را بيان كرديم، كه اگر در آن دقت كنيد، بوسيله آن مىتوانيد دوست خود را از دشمن تميز دهيد، و راه نجات را از شر دشمنان پيدا كنيد.»
گردآورنده:امیرسالار سعیدی
|