قصر همه حکام جهان را که بگردی دربار کسی پنجره فولاد ندارد
چندی پیش یکی از دوستان از زبان یکی از رفقا که خادم حرم امام رضا بود نقل میکنه:
زائران رو به بیرون حرم هدایت کردیم و درب رو بستیم تا داخل حرم رو نظافت کنیم!
دیدیم شخصی داره به التماس در میزنه! در رو باز کردیم دیدیم شخص کوری پشت در داره التماس میکنه میگه از راه دور اومدم اجازه بدید بیام داخل حرم با امام رضا حرف بزنم
بقیه وقتها بر اثر شلوغی نمیتونم وارد حرم بشم! چون خیلی اصرار کرد از مسئولمون اجازه گرفتیم و راهش دادیم!
به ضریح چسبید شروع به گریه و درددل کرد!
یا امام رضا مادری داشتم که هر روز تر و خشکم میکرد ازم نگهداری میکرد! عمری زحمتم رو کشید امروز پیر و ناتوان شده! نه من میتونم ازش نگهداری کنم نه اون از من!
الان یکی از دو حاجتم رو باید بدی وگرنه از اینجا نمیرم!
یا مرگم رو همینجا برسون یا چشم هام رو شفا بده!!!
بر اثر شدت گریه و ناله هاش همه زوار دست از کار کشیده بودند و گریه می کردند!
تا اینکه مرد کور رو به بیرون هدایتش میکنند!
به محضی که کارمون تموم شد درب حرم رو باز کردم دیدم یه گوشه ای از صحن خیلی شلوغ شده !!!
با عجله خودم رو رسوندم!
دیدم مرد کور داره به حرم نگاه میکنه و میگه:
یا امام رضا عجب صحن و سرای دلربایی داری!! |