سلطان معرفت یاعلی ابن موسی الرضا(ع) :: غلام وفادار امام علي(ع)
Xگروه بین المللی HSE IRAN
گروه بین المللی ایمنی بهداشت
سلطان معرفت یاعلی ابن موسی الرضا(ع) :: غلام وفادار امام علي(ع)
 
 

آخرین مقالات
از زبان ائمه (ع) بهترین زمان برای دعا کردن چه زمانی است؟
دوازده نکته کوتاه و گویا درباره حضرت علی(ع)
نامه امام علی (ع) به مالک اشتر (عهدنامه مالک)
ماجرای ازدواج فرزندان حضرت آدم (ع) و حوا (ع)
آیا پیامبر اسلام به شهادت رسید یا به مرگ طبیعی از دنیا رفت؟
عاشورا و 4 واقعه دروغ و اشتباه
نظر اندیشمندان جهان در مورد سالار شهیدان
معنای دقیق کلمات عاشورا و تاسوعا چیست و ریشه ی آنها از کجا آمده است ؟!
حضرت ابوالفضل در کلام معصومین علیه اسلام
فضیلت گریه بر امام حسین (ع) از نگاه معصومین
ناگفته هاي درباره سرداب حرم حضرت عباس (ع)
راه های توسل به حضرت عباس علیه السلام
روز مباهله چه روزی است؟
پندا مام جفعر صادق علیه السلام به دولتمردان
فضیلت زیارت امیرالمومنین علیه السلام و فضیلت نجف اشرف
حدیث فضیلت روز عرفه
نظر شیطان در مورد امام علی(ع) چه بود؟
5پاداش بزرگی که از زیارت امام رضا (ع) می بریم!
بیچاره‌اند کسانی که غیبت میکنند
چرا سوره توحيد را اخلاص ميگويند؟نکته اي عجيب
چرا نوآوری اهمیت دارد؟
انواع رسانه
رسانه و ارتباطات
ريز نكات موفقيت در ازدواج
جریان موج سوم چیست؟
برای مقابله با آسیب های شبکه های اجتماعی در خانواده ها چه باید کرد ؟
دیوار برلین
زیست بوم تایگا
کریستف کلمب
برج کج پیتزا
نوپردازی و آمار برج ایفل
برج ایفل
 


پانل کاربری
فراموشی کلمه عبور
عضویت
 


گزیده مقالات


از زبان ائمه (ع) بهترین زمان برای دعا کردن چه زمانی است؟

بسم الله الرحمن الرحیم
بهترین زمان برای دعا کردن
امام صادق(ع): بر شما باد به دعا کردن بعد از نمازها چه اینکه چنین دعایی مستجاب است.
بهترین زمان برای دعا کردن از زبان ائمه معصومین(ع)

:: ادامه خبر



دوازده نکته کوتاه و گویا درباره حضرت علی(ع)

بسم الله الرحمن الرحیم
دوازده نکته کوتاه و گویا درباره حضرت علی(ع)
1. حضرت علی علیه السلام در هیچ جنگ و جهادی شرکت نکرد مگر این که پیروز برگشت.(1)
2. رسول خدا صلی الله علیه و آله می گفت: «عَلی اَشْجَعُ النّاسِ قَلْبا / علی، شجاع ترین و قویدل ترینِ مردم است.»(2)

:: ادامه خبر



نامه امام علی (ع) به مالک اشتر (عهدنامه مالک)

بسم الله الرحمن الرحیم
نامه امام علی (ع) به مالک اشتر (عهدنامه مالک)
وقتی حضرت امیرالمومنین علی (ع) ، مالک اشتر نخعی از یاران خود را به امارت مصر منصوب نمود، به او فرمانی در قالب یک نامه نوشت. این نامه بی تردید از مهمترین اسناد سیاسی حقوق اسلامی و خصوصا شعبه شیعی آن است.

:: ادامه خبر



ماجرای ازدواج فرزندان حضرت آدم (ع) و حوا (ع)

بسم الله الرحمن الرحیم
 ماجرای ازدواج فرزندان حضرت آدم (ع)
 یکی از مورخین و تاریخ نگاران بزرگ بشریت، پروردگار عالم و کتاب مقدس قرآن کریم است که با بیان روایت های مختلف، تاریخ اسلام را ورق می زند.

:: ادامه خبر



آیا پیامبر اسلام به شهادت رسید یا به مرگ طبیعی از دنیا رفت؟

بسم الله الرحمن الرحیم
آیا پیامبر اسلام به شهادت رسید یا به مرگ طبیعی از دنیا رفت؟
یکی از آسیب‌های مسایل تاریخی آن است که برخی از رخدادها ابهام دارد و از شفافیت لازم برخوردار نیست؛ از این رو قضاوت درباره آن‌ها مشکل است.

:: ادامه خبر

 


سازمان های مرتبط
 


پربازدیدترین مطالب
 


GOOGLE RANK

Page Rank

Page Rank

نظر سنجی
 

 

 

   

مشروح جزئیات

» غلام وفادار امام علي(ع)

غلام وفادار امام علي(ع)
قنبر منبع شناخت و درك حقيقت اميرالمومنين (ع)
چرايي ضرورت بررسي شرح حال قنبر، غلام اميرالمومنين(ع)
نسب و طايفه
از اسارت تا پذيرفتن اسلام
معرفت قنبر از مولايش علي(ع)
عشق و علاقه فراوان به مولا
قنبر از جواني تا كهولت
پرچمدار سپاهيان جنگ صفين
حكاياتي از قنبر
شهادت به حقانيت علي(ع)
توصيه قنبر به حلم و گذشت
محبت علي(ع) به قنبر
مقدم داشتن قنبر بر خود
حمايت از قنبر در جريان اهانت اشعث به او
درسهاي قنبر از مكتب علي(ع)
ولايت اهل بيت(ع) شرط صحت عبادت
صفات شيعيان راستين
اعتدال در عقيده و پرهيز از غلو
انقاق به فقراء
حساسيت بيت المال
رعايت شأن افراد
حفظ آبروي اشخاص
تكريم مردم همراه با حفظ شخصيت آنان
سختگيري در اجراي دين و قانون
قنبر بعد از شهادت امام علي(ع)
در زمان امام حسن مجتبي(ع)
در زمان امام حسين(ع)
در خدمت امام حسين(ع)
شهادت قنبر
مقام والاي قنبر (برتري قنبر بر فرزندان متوكل)
حكايت مرد مار گزيده و كتك خوردن قنبر
 
قنبر منبع شناخت و درك حقيقت اميرالمومنين (ع)
يكي از نمونه‌هاي برتر تاريخي كه در ميان ياران امام علي(ع) از درخشش فراواني برخوردار است غلام آن حضرت، قنبر مي‌باشد؛
او غلام آزاد شده و خدمت گزار اميرمومنان عليه السلام بود كه ايمان و اخلاصش به خدا و ارادت زلالش به امام عليه السلام وي را از بزرگان و اصحاب آن حضرت گردانده است.
او در كنار تابعاني مثل اويس قرن، عمرو بن حمق، ميثم تمار، كميل، حبيب بن مظاهر، مالك اشتر و… از مقربان درگاه امير مومنان بود.
قنبر از جمله كساني بود كه زندگي اش را در ظاهر و باطن وقت اميرالمومنين(ع) كرده بود.
ارادت و عشق و ايمان قنبر به اميرالمومنين(ع) كم شدني نبود، تا پايان عمر به اين دوستي دم زد و به گناه همين عشق به شهادت رسيد.
زندگي‌نامه قنبر از آن جهت كه رابطه بسيار نزديك و تنگاتنگي با امام علي(ع) داشته را مي‌توان يكي از مهم‌ترين منابع شناخت و درك حقيقت امير المومنين(ع) به شمار آورد.
قنبر از آن رو كه در تاريخ به عنوان غلام حضرت مطرح شده از جلوه كمتري نسبت به باقي اصحاب و ياران علي(ع) برخوردار است، تا آن جا كه شخصيت اين يار باوفاي علي(ع) كمتر مورد بررسي قرار گرفته و اين بيانگر مظلوميت علي(ع) و اصحاب او به ويژه قنبر است.
چرايي ضرورت بررسي شرح حال قنبر، غلام اميرالمومنين(ع)
وجود قنبر از چندين وجه مختلف قابليت بررسي و پرداخت دارد؛ اول آن كه ايشان با اميرالمومنين در همه جا همراه و ملازم بوده است و اين ملازمت را در مقاطع مختلف تاريخي مي‌توان مشاهده كرد.
دوم آن كه حضور قنبر در كنار اميرالمومنين(ع) در تمام وجوه زندگي از جمله اجتماعي، سياسي، خانوادگي، جنگ‌ها، قضاوت‌ها و غيره ديده مي‌شود.
سوم آن كه قنبر زمان سه امام معصوم ديگر را نيز درك كرده و در تبعيت و ملازمت آن بزرگواران اهتمام ورزيده است.
چهارم آن كه دشمنان اهل‌بيت نسبت به قنبر به علت نزديكي به علي(ع) بغض و كينه شديد داشتند تا آن جا كه حجاج ملعون، وي را به جرم محب علي(ع) بودن به شهادت رساند؛ حساسيت و توجه دشمنان لجوج و معاند امام علي(ع) با قنبر آشكاركننده درجه اهميت و حضور پر رنگ وي است.
پنجمين و آخرين دليل براي بحث و بررسي وجود و زندگاني قنبر آن است كه همه شيعيان و محبين اهل بيت عصمت و طهارت به جايگاه وي غبطه مي‌خورند و آرزو دارند كه همانند وي جزو خدمتگزاران خاندان وحي باشند و زندگاني خويش را همچون وي وقف جانشينان رسول‌الله كنند.
نسب و طايفه
متاسفانه از زندگي و دوران عمرش، اطلاع زيادي در دست نيست، فقط نقل هاي كوتاه تاريخي و حكايت هايي از او در كنار علي(ع) و خاندانش، ارزش وجودي و باصفاي او رانشان مي دهد.
قنبر از حيث حسب و نسب نيز شخصي مجهول است و اطلاعات متقني درباره آباء و اجداد او در دست نيست.
اما چه حسب و نسبي بالاتر از اين كه قنبر را منتسب به علي(ع) مي دانند و او را در كنار علي و با عنوان غلام علي مي شناسند و چه اصل و نسبي بالاتر از اين كه در پرتو دين اسلام جان و روحش را صفا بخشيد و خود را مانند سلمان فارسي و ديگر ياران اميرالمومنين(ع) منتسب به اسلام مي دانست.
امام باقر(ع ) فرمود: روزي ياران و اصحاب پيامبر(ص ) گرد هم نشسته بودند، و هر كسي به نسب خود مي‏نازيد و از خود مي گفت.
در اين گفتگوي حساس، عمر بن خطاب گفت: تو هم نسب خود را بگو.
سلمان گفت: «من بنده خدا هستم، گمراه و تهيدست و برده بودم خداوند به بركت وجود پيامبر(ص) مرا هدايت كرد و بي نيار و آزاد نمود، اين است حسب ونسب من اي عمر!
در همين وقت پيامبر(ص) حاضر شد و از مضمون گفتگوي آنها با خبر گشت، به اصحاب خطاب كرد و فرمود: «شرف مرد، دين و ايمان او است، آبروي مرد خلق و خوي او است، ريشه و اصل مرد، عقل او است، سپس آيه 13 حجرات را تلاوت فرمود كه ترجمه اش اين است:
«اي مردم جهان، ما شما را از يك مرد و زن آفريديم و به شكل دسته ها و قبيله ها (ي مختلف ) در آورديم تا همديگر را بشناسيد، همانا گرامي ترين شما نزد خداوند، پرهيزكارترين شما است.»
شبيه اين جريان براي قنبر اتفاق افتاد. در يكي از روزها «حجاج بن يوسف ثقفي» به اطرافيان خود گفت: آرزومندم يكي از اصحاب علي رابه چنگ آورم و با ريختن خونش به درگاه خداوند تقرب جويم!
درباريان نام قنبر را بردند و به دستور حجاج او را احضار كردند. وقتي قنبر وارد شد، حجاج خطاب به او گفت:
تو كيستي؟
قنبر با بياني رسا و بدون هيچ خوف و ترسي خود را چنين معرفي كرد:
« انا مولي من ضرب بسيفين و طعن برمحين، و صلي قبلتين و بايع البيعتين و هاجر الهجرتين و لم يكفر بالله طرفه عين، انا مولي صالح المومنين و وارث النبيين و خيرالوصيين…؛
من غلام آن كسي هستم كه با دو شمشير و دو نيزه مي جنگيد و به دو قبله نماز خواند و دو نوبت با رسول خدا صلي الله عليه و آله بيعت كرد و دو نوبت هجرت نمود و لحظه و چشم به هم زدني كافر نشد، من غلام صالح مومنانم و غلام وارث انبيا و بهترين اوصيا هستم...»
چون حجاج اين سخنان را از قنبر شنيد، دستور داد گردن او را زدند و آن مرد خدا و يار و همراه امير مومنان عليه السلام را به شهادت رساندند.[1]
 اما از آنچه در كتب تاريخي درباره زندگي اين  غلام وفادار اميرالمومنين علي بن ابيطالب(ع) آمده، روشن مي شود كه وي ازقبيله همدان بود و و او را به لقب «ابوهمدان» مي خوانده اند.
وي در كوفه زندگي مي كرد و از سال هاي قبل، علي(ع) را به حقانيت مي شناخت. از سابقين در ولايت و معرفت آن حضرت و هميشه وفادار و مطيع امر مولاي خود بود. امام نيز در كارهاي مختلف از او استفاده مي كرد ودر مواقع حساس او را مي طلبيد و مامور كاري مهم مي كرد.
از اسارت تا پذيرفتن اسلام
يكي از روزهايي كه  جنگ ميان مسلمانان و ساسانيان ادامه داشت... سپاهيان مسلمان با كوله باري از غنايم جنگي از راه رسيدند و مانند هميشه گروهي از ايرانيان اسير را به همراه داشتند . آن ها را به اهل مدينه عرضه داشتند تا هر يك دوران اسارات خود را جايي بگذراند... .
در آن ميان جواني بود با موهاي برآمده و زايده اي بر سرش كه مي گفتند پسر حمدان و از سخن گويان حكومتي بوده است.
سر به زير افكنده و خود را از نگاه هاي پيروز شدگان جنگ مي رهانيد. ناگهان نگاهي محبت آميز بر سرش سنگيني كرد، مي خواست خود را پنهان سازد ولي غافلگير شده بود. زيرچشمي بدان عرب نگريست، او هم جواني بود با چشم هايي مهربان ولي پر كشش. اندكي موهاي جلوي سر را نداشت و آثار جنگ در چهره اش مي نمود.
آن جوان عرب اين جوان عجم را به غلامي اش برگزيد. به اين عزيز ديروز و ذليل امروز كنيه ابوهمدان[2]بخشيد و وي را قنبر ناميد.
از آن پس همواره همراه و يار مولايش علي بود. خيلي زود با محيط خو گرفت و خيلي چيزها آموخت. اجراي حدود الهي و تعزيرات حكومتي را برعهده گرفت و با اين اجراي عدالت خود را در زمره عادلان وارد ساخت تا جايي كه مولايش نيز به عدالت وي گواهي داد.
معرفت قنبر از مولايش علي(ع)
يكي از مهم‌ترين و اساسي‌ترين نكاتي كه باعث رستگاري قنبر در كنار اميرالمومنين(ع) شد، شناخت وي نسبت به جايگاه علي ابن ابي طالب(ع) بود. همان‌طور كه تاريخ گواهي مي‌دهد بسياري از ملازمان نزديك پيامبر(ص) با آن كه رابطه نزديك و سببي با رسول‌الله داشتند، اما جز آزار و اذيت براي وجود مقدس آن حضرت فايده و ثمر ديگري نداشتند.
حكايت تاريخي ذيل نشان دهنده گوشه‌اي از معرفت و شناخت قنبر نسبت به امام علي(ع) است.
 روزي فردي از قنبر سوال مي‌كند كه تو غلام كيستي؟ قنبر در جواب وي پاسخ مي‌دهد: «من غلام كسي هستم كه شايسته‌ترين فرد در ميان مومنان، وارث پيامبران، بهترين اوصيا و سخنگوي فرستاده پروردگار جهانيان است.
من غلام كسي هستم كه بخشاينده سخاوتمندي است، با حيايي كه همه فضايل و نيكي‌ها در وي جمع است، او آگاه، زيرك، پاكدامن، مكي، شجاع، بلند همت، بردبار، روزه‌دار و هدايت‌گر مردم است.»[3]
عشق و علاقه فراوان به مولا
مرحوم شيخ كليني در كتاب كافي از امام صادق(ع) نقل مي كنند كه فرمودند:
قنبر، غلام علي عليه السلام، محبّت شديدي به علي(ع) داشت و چون علي ـ كه درودهاي خدا بر او باد ـ بيرون مي آمد، او نيز  بدون اين كه حضرت متوجه باشندپشت سر ايشان با شمشير، بيرون مي آمد.
يك شب علي(ع) او را ديد، پرسيد: مَا لَكَ يا قنبر؟ چه مي خواهي اي قنبر؟ ( براي چه پشت سر من آمده اي؟)
قنبرگفت: جئتُ لأمشي خلف؛ پشت سر شما آمده ام [تااز شما محافظت كنم.]
علي(ع) فرمود: «وَيحك!! أمِنْ أهلِ السماء تحرُسني أم من أهل الأرض؛ واي بر تو! مي خواهي مرا از اهل آسمان حفظ كني يااز اهل زمين؟
قنبر گفت: لا، بل من أهل الأرض؛ نه. از اهل زمين.
امام علي(ع) فرمود: «إنَّ أهلَ الأرضِ لا يستطيعونَ شيئاً إلا بإذن الله؛ اي قنبر، اهلزمين بدون اراده و خواست خداوند هيچ كاري نمي توانند انجام دهند، برگرد. قنبرهم برگشت.[4]
آري قنبر اين چنين در مكتب علي(ع) تربيت يافته بود كه علاوه بر اين كه عشق و محبت خود را به مولايش نشان مي داد، پا در جاي قدم مولايش علي(ع) مي گذاشت و از او تبعيت و پيروي مي نمود همچنان كه اين عادت عاشقان و محبان واقعي اهل بيت(ع) است. به راستي او دلباخته مولايش علي(ع) بود و در اين راه از كوچكترين خدمتي فروگذاري نمي كرد.
قنبر از جواني تا كهولت
قنبر حدود 30 سال از عمر خويش را در خانه علي(ع) سپري كرد كه اين مدت از 25 تا 55 سالگي او را در برمي‌گيرد.
غلام علي عليه السلام از جمله كساني بود كه از ابتدا حقانيت حضرت علي عليه السلامرا فهميده بود و تا آخر عمر در راه آن حضرت ماند و كوچكترين انحرافي در او پيدا نشد .او همواره در خدمت علي عليه السلام بود و از او جدا نمي شد.او با تمام وجود ازولايت علي عليه السلام دفاع مي كرد و سرانجام جان خويش را در اين راه فدا نمود و به درجه رفيع شهادت نائل گشت.
پرچمدار سپاهيان جنگ صفين
قنبر نه تنها در كارهاي روزانه در خدمت امير مومنان عليه السلام بوده بلكه در ميدان نبرد، سختي جنگ را تحمل نموده و از مولاي خود دفاع مي كرد.
در اولين روزهاي جنگ صفين، كه اميرالمومنين عليه السلام از نخيله، آماده حركت به جانب صفين بود، براي سران سپاه پرچم هايي بست، از جمله براي قنبر پرچمي بست كه فرمانده قسمتي از سپاه گردد. وقتي معاويه خبر حركت سپاه علي عليه السلام را شنيد، او نيز پرچمي براي عمروعاص و پرچمي براي عبدالله و محمد (دو فرزند عمروعاص) و پرچمي براي وردان (غلام عمروعاص) بست كه عمرو عاص در اين زمينه اين شعر را سرود:
»هل يغنينْ وردان عني قنبرا
ـ آيا وردان مي تواند ما را از قنبر بي نياز كند و در برابرش مصاف دهد.»
چون اشعار عمروعاص به گوش اميرالمومنين عليه السلام رسيد، چنين پاسخ داد:
لاصبحن العاصي ابن العاصي                                سبعين الفا عاقدي النواصي
                          مجنبين الخيل بالقلاص                                        مستحقبين حلق الدلاصي
ـ گناهكار فرزند گناهكار (عمروعاص) هفتاد هزار نفر را در حالي كه يال اسبان خود را گره زده اند، در برابر خويش خواهد ديد.
ـ و در حالي كه اسبان خود را در كنار شتران يدك مي كشند و سلاح آنها به روشني خورشيد مي درخشد.
چون اشعار امير مومنان عليه السلام به اطلاع معاويه رسيد گفت: اي عمروعاص، علي عليه السلام خود را براي مبارزه با تو آماده كرده است.
در نقلي ديگر وقتي درصفين به علي(ع) خبر رسيد كه عمروعاص با معاويه بيعت كرده تا در جنگ عليه آن حضرت شركت كند، فرمود: «و اعجبا لقد سمعت منكرا... » تا آنجا كه فرمود:
اني اذالموت دناو حضرا                 شمرت ثوبي و دعوت قنبرا
قدم لوائي لا توخر حذرا                  لن يدفع الحذار ما قد قدرا
ـ زماني كه خبر مرگ نزديك آمد و حاضر شد، خود را آماده مي كنم و قنبر را فرا مي خوانم و مي گويم:
ـ پرچم را پيش بياور و از مرگ نترس كه دوري از مرگ،جلو تقدير را نمي گيرد.
 اين نقل به خوبي نشان مي دهد كه قنبر هميشه در جنگ و صلح آماده اجراي فرمان اميرالمومنين علي(ع) بوده است.
حكاياتي از قنبر
شهادت به حقانيت علي(ع)
در زمان خلافت و زمامداري امام علي(ع) در كوفه، زره آن حضرت گم شد. پس از چندي نزد مردي مسيحي (يا يهودي) پيدا شد. علي(ع) به او فرمود: اين زره براي من است، ولي آن مرد انكار كرد و گفت:زره در دست من است، شما كه ادعا مي‌كنيد بايد دليل بياوريد.
امام علي(ع)  او را به محضر قاضي برد و اقامه دعوي كرد كه اين زره از آن من است، نه آن را فروخته ام و نه به كسي بخشيده ام و اكنون آن را در نزد اين مرد يافته ام. شريح، قاضي دادگاه، به آن مرد گفت: خليفه ادعاي خود را اظهار كرد، تو چه مي گويي؟ او گفت: اين زره مال خود من است و در عين حال، گفته مقام خلافت (امير المؤمنين) را تكذيب نمي كنم [ممكن است خليفه اشتباه كرده باشد].
قاضي رو به امام(ع) كرده و عرضه داشت: شما مدّعي هستيد و اين شخص منكر است، به همين جهت، ارائه شاهد بر عهده شماست.[5]
امام به احترام نظر قاضي، قنبر و امام حسين عليه السلام را شاهد خود آورد، اما قاضي گفت: شهادت فرزند و غلام پذيرفته نيست.[6]
قاضي روي اين اصل كه مدعي شاهد ندارد، به نفع مسيحي حكم كرد و او هم‏ زره را برداشت و روان شد.
امام فرمود: واي بر تو اي شريح از چند جهت خطا كردي: اول اين كه من پيشواي تو هستم و تو با اطاعت از من، متدين به دين خدا هستي و مي داني كه سخن باطل نمي گويم و ديگر اين كه فرزندم حسين به فرمايش پيامبر صلي الله عليه و آله – طبق نقل عمر بن خطاب – به همراه امام حسن عليه السلام دو جوان و بزرگ اهل بهشت اند و غلام هم مردي عادل است و دروغ نمي گويد.
شريح كلام امام را تاييد كرد، ولي امام  با اين همه  به راي او احترام گذاشت و آن را پذيرفت.
ولي مرد مسيحي كه خود بهتر مي‏دانست زره مال چه كسي است، پس از آنكه‏ چند گامي پيمود وجدانش مرتعش شد و برگشت، گفت: اين طرز حكومت و رفتار از نوع رفتارهاي بشر عادي نيست، از نوع حكومت انبياست، و اقرار كرد كه زره از آنِ علي(ع) است.او گفت: اين زره را در جمل وقتي كه از روي شتر امام عليه السلام به زمين افتاد، برداشتم. سپس آن را به امام برگرداند و خودش مسلمان شد و در جنگ صفين در ركاب آن حضرت به شهادت رسيد.[7]
توصيه قنبر به حلم و گذشت
جابر نقل مي كند امير مومنان عليه السلام با خبر شد مردي به قنبر جسارت كرده و قنبر درصدد تلافي كردن است، لذا امام او را طلبيد و فرمود: «آرام باش اي قنبر، به كسي كه به تو توهين كرده، اهانت نكن كه با اين كار خدا را از خود راضي خواهي كرد و شيطان را به غضب خواهي آورد و دشمنت را نيز با گذشت خود كيفر خواهي داد، پس به آن خدايي كه دانه را در زمين شكافت و انسان را خلق نمود هيچ گاه مومني نمي تواند خداي را آن گونه راضي نمايد كه با حلم مي تواند، و نمي تواند شيطان را آن طور به غضب آورد كه با صمت و سكوت به غضب مي آورد، و نمي تواند نادان را عقوبت كند آن طوري كه با سكوت او را عقوبت  مي كند. با نصيحت و اندرز امام عليه السلام قنبر متنبه شد و از شخص جسارت كننده درگذشت.»[8]
محبت علي(ع) به قنبر
زيردستان و غلاماني كه تحت سرپرستي مولا و صاحب خود زندگي مي كنند، حقوق زيادي بر عهده سرپرست خانواده دارند. معصومين(عليهم السلام) به عنوان سرمشق مسلمانان، رفتارهاي ارزشمندي با زيردستان و به خصوص خادمان و كنيزان داشته اند كه آثار اخلاقي و تربيتي فراواني به دنبال داشته است. گذشت از خطاهاي آنان، تلاش براي آزاد سازي بردگان، خوش حال كردن آنان با آزاد كردن، هم نشيني با زيردستان، توجه به خواسته هاي ايشان و مانند اينها در سيره معصومين بالاخص اميرالمومنين علي(ع) زياد به چشم مي خورد.
نمونه بارز اين برخوردها و رفتارها را در رابطه ميان علي(ع) و قنبر مي توان يافت.
قنبر اين افتخار را داشت كه پيوسته همراه مولي بود ومطالب فراواني از حضرت آموخت. همين نزديكي باعث شد در موارد مختلف و گوناگون در كارهاي شخصي و حكومتي به امام عليه السلام ياري رساند كه اين از اعتماد و علاقه خاص آن حضرت به وي حكايت دارد؛ اين كه او را غلام علي(ع) دانسته اند، به خوبي نشان مي دهد كه او بيش از اصحاب ديگر به علي(ع)  نزديك بوده است. البته نبايد از اين نكته غافل شدكه همانطور كه قنبر عاشق و شيفته علي(ع) بود، اميرالمومنين نيز به او علاقه فراوان داشت و به او احترام مي گذاشت. حضرت نه تنها بين او و ديگران تفاوت قائل نمي شد حتي در برخي موارد او را مقدم مي داشت.
مقدم داشتن قنبر بر خود
روزي علي(ع) به همراه غلام خود، قنبر براي تهيه لباس به بازار كرباس فروشان رفتند. به يكي از فروشندگان فرمودند: دو عدد لباس مي خواهم. فروشنده دو لباس آورد. قيمت يكي از آن ها سه درهم و قيمت ديگري دو درهم بود. امام(ع) لباس دو درهمي را خود برداشتند و لباس سه درهمي را به قنبر دادند. قنبر گفت: اي اميرمؤمنان! شما چون به منبر مي رويد و براي مردم خطبه مي خوانيد مناسب است لباس گرانتر را شما بپوشيد. حضرت نپذيرفتند و فرمودند: قنبر! تو جوان هستي، من از خدا شرم مي كنم كه خود را در لباس پوشيدن بر تو ترجيح بدهم. از پيامبر اكرم(ص) شنيدم كه مي فرمودند: «از آنچه مي پوشيد و مي خوريد به غلامان خود هم بپوشانيد و بخورانيد بين خودتان و آنها فرق نگذاريد.»[9] لذا آنحضرت، پيراهن دو درهمي را برايخود برداشت.[10]
حمايت از قنبر در جريان اهانت اشعث به او
روزي اشعث بن قيس براي حاجتي به در خانه حضرت علي عليه السلام آمد و اجازه ورود خواست، اما قنبر به دلايلي اجازه ورودنداد.
اشعث بي شرمي كرد و با مشتي بيني قنبر را خون آلود ساخت، اميرالمومنين وقتي از برخورد اشعث با قنبر آگاه شد از خانه بيرون آمد و به او فرمود: «مالي و لك يا اشعث، اما و الله لو بعبد ثقيف تمرست لا قشعرت شعيراتك؛ مرا با تو چه كار است اي اشعث (چرا غلام مرا زدي) به خدا سوگند آن گاه كه اسير دست برده ثفيف (حجاج بن يوسف) شوي، موي هاي زير بدنت از بيم او به لرزه در مي آيد.»
شخصي كه در آن جا حاضر بود از خبر غيبي امام عليه السلام تعجب كرد و پرسيد: برده ثقيف كيست؟ امام عليه السلام فرمود: غلامي از قبيله ثقيف است كه همه خاندان عرب را خوار و ذليل مي كند.
شخص ديگري پرسيد: اي اميرالمومنين، چند سال او حكومت مي كند؟ امام فرمود: اگر به حكومت برسد، بيست سال حكومت خواهد كرد.؟»[11]
درسهاي قنبر از مكتب علي(ع)
خدمت كاران و كنيزاني كه در خانه ارباب زندگي مي كنند، آن چه در آن خانه مي بينند، فرا مي گيرند. آموزش هاي ارباب به زيردستان، در تربيت آنها بسيار مؤثراست؛ از اين رو، كنيزاني كه در خانه معصومين (عليهم السلام) بودند و با ايشان سروكار داشتند، اخلاق و رفتار آنان را آموخته بودند. قنبر اين افتخار را داشت كه پيوسته همراه مولي بود و مطالب فراواني از حضرت آموخت. او در كلاس مكتب مولايش علي(ع) زانو زد و درسهاي عملي و نظري زيادي را ياد گرفت.
ولايت اهل بيت(ع) شرط صحت عبادت
روزي قنبر به همراه امام علي(ع) وارد مسجد كوفه شد. در اين هنگام مردي مشغول نماز بوده بسيار نيكو نماز مي‏خواند. قنبر به مولي گفت: من مردي را نديدم كه از او زيباتر نماز بخواند!!
حضرت فرمود: قنبر! عبادت با ولايت ما ارزش دارد اگر كسي هزار سال عبادت داشته باشد اما از نعمت ولايت ما بي‏بهره باشد عبادت او داراي ذره اي ارزش نيست...»[12]
علي(ع) با اين عبارت درس بزرگي به او آموخت. يعني اي قنبر! ارزش اعمال به بصيرت است. بصيرت يعني حق شناسي، بصيرت يعني پيروي از مكتب اهل بيت(ع) و پذيرفتن ولايت آنها.
چه بسيار علي(ع) به قنبر مي‏فرمود:
«يَا قَنْبَرُ أَبْشِرْ وَ بَشِّرْ وَاسْتَبْشِرْ فَلَقَدْ مَاتَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ هُوَ عَلَي أُمَّتِهِ سَاخِطٌ إِلَّا الشِّيعَةَ أَلَا وَإِنَّ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عُرْوَةً وَ عُرْوَةُ الْإِسْلَامِ الشِّيعَةُ أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ دِعَامَةً وَ دِعَامَةُ الْإِسْلَامِ الشِّيعَةُ أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ شَرَفاً وَ شَرَفُ الْإِسْلَامِ الشِّيعَةُ أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ سَيِّداً وَ سَيِّدُ الْمَجَالِسِ مَجَالِسُ الشِّيعَةِ أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ إِمَاماً وَ إِمَامُ الْأَرْضِ أَرْضٌ يَسْكُنُهَا الشِّيعَةُ وَ اللَّه ِلَولَا مَا فِي الْأَرْضِ مِنْكُمْ لَمَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَي أَهْلِ خِلَافِكُمْ وَلَا أَصَابُوا الطَّيِّبَاتِ مَا لَهُمْ فِي الدُّنْيَا...؛[13]
مژده باد تو را و تو نيز به ديگران مژده بده ويقين داشته باش، كه به خدا قسم پيامبرخدا(ص) در حالي از دنيا رفت، كه جز شيعيان بر همه مردم خشمگين بود، وآگاه باشيد كه هر چيزي ستون و تكيه ‏گاهي دارد و ستون اسلام، شيعه مي‏باشد. آگاه باش براي هر چيزي كنگره اي است و كنگره اسلام شيعه است. و هر چيزي شرفي دارد و شرف دين شيعيانند، آگاه باش براي هر چيز سيد و سروري است و سيد مجالس، مجالس شيعه است و هر چيزي امامي دارد و امام زمين، زميني است كه شيعيان در آنجا ساكنند، سوگند به خدا اگر امثال شماها نبود، خداوند به مخالفان شما نعمت نمي داد....»
صفات شيعيان راستين
عده اي براي ديدار با علي(ع) به قنبر مراجعه كردند. قنبر آنها را راهنمايي كرد و پيش مولايش علي(ع) برد. حضرت به قنبر فرمود: ببين اينان كيانند؟
قنبر گفت: اينان شيعيان شما هستند.
حضرت فرمود: چرا سيماي شيعه را در آنها نمي‏بينم؟
 قنبر پرسيد سيماي شيعه كدام است؟
فرمود:«شكمي خالي از گرسنگي (اهل روزه مستحبي بودن) لبهاي خشك، چشماني گريان (از خوف خدا)»[14]
با اين حكايت بار ديگر اين درس دوباره براي قنبر تكرار شد كه  راه شيعه اثني عشري راه حق است. او از مولي آموخت كه شيعه بودن به شعار نيست بلكه بايد عملكرد علي پسندانه باشد.

» تاریخ انتشار : 1395/06/09
» بازدیدها : (0)
» نظرات : (0)
نظرات

پست نظرات
نام:


ایمیل:


عنوان:


نام سایت:


نظرات:

كد:


جدیدترین گزارشات


دیوار برلین

بسم الله الرحمن الرحیم
دیوار برلین یا دیوار برلن نام دیواری به طول ۱۵۵ کیلومتر و به ارتفاع 3/6 متر بود که پس از خاتمهٔ جنگ جهانی دوم و شکست حزب نازی (حزب حاکم بر آلمان) تأسیس شد. این دیوار در سال‌های ۱۹۶۱ تا ۱۹۸۹ به‌مدت ۲۸ سال شهر برلین را به دو منطقهٔ شرقی و غربی تقسیم کرده‌بود.[۱] این دیوار اصلی‌ترین نماد جنگ سرد بود که به پردهٔ آهنین مشهور شد.

:: ادامه خبر



زیست بوم تایگا

بسم الله الرحمن الرحیم                     
زیست بوم تایگا از گسترده ترین زیست بوم هاست و در جنوب توندرا و در قاره های 
آسیا، اروپا و آمریکای شمالی گسترش یافته است. 
در این مطلب به نوع پوشش گیاهی  و آب و هوا آن اشاره خواهیم کرد. 

:: ادامه خبر



کریستف کلمب

بسم الله الرحمن الرحیم
شما با خواندن این مطلب با زندگی کریستف کلمب آشنا میشویدکریستُف کُلُمب (کریستوبال کُلُن) (به اسپانیایی: Cristóbal Colón) ۱۴۵۱ - ۲۰ مه ۱۵۰۶) سوداگر و دریانورد اهل جنُوا در ایتالیا بود که بر حسب اتفاق قاره آمریکا را کشف کرد.

:: ادامه خبر

 
 
 
 
اخبار علمی جدید
 
 
   
جستجوی اخبار
جستجو در محتوا   
 
 
   
وضعیت آب و هوا


 
 
   
اوقات شرعی
 
 
   
آلبوم های تصاویر
 
 
   
آمار سایت

» بازدید امروز : 360
» بازدید دیروز : 368
» بازدید هفتگی : 1829
» بازدید ماهیانه : 9418
» بازدید سالانه : 13884
» کل بازدیدها : 14575

 
 
   
   
  Copyright @ 2012 Irsitesaz.com.